یلداییان خوش باشید و خوش!

چشمان پراشک شده اند و التماس می کنند که آنها را بخوابانم و سرم گیج خودش است و مغزم فشرده؛ آنها هم این تقاضا را دارند. انگار، امشب یلدا باشد که انها می خواهند پشت پا زنند و دمی بیاسایند. آنها و لپ تاپم حق هم دارند. چون از اول طلوع تاکنون کار کرده اند. برگردیم به حال و هوای اتاق مجردی غربتی دانشگاه و آمادگی های بچه ها.

برعکس چشمان و گوشهایم که کم کمک داره ندای "No service is available" را سر می دهد، ادم بزرگان بدنم می خواهند که امشب را همنوا با بچه ها زنده بدارند. کینو از رفتن این شب رنگش زرد شده است و انار هم دل خون داره و گونه هایش از حضور در اتاق مان سرخ شده است؛ کیله (موز) هم که در خریطه ی پلاستیک در پست اش نمی گنجد، همچنانی که هسته گل آفتاب پرست از شوق شکستن این شب، آب جانش خشک شده است. این چشمان من، اما،‌ یار وفادار نیستند و هی چشم پتکان بازی می کنند تا مرا وادار کنند که حتی همین متن را اشتباه بنویسم. من تازه حال و هوایی دارم که دو نامه و یک خاطره ای این شب را هم بنویسم و چرتی درمورد فیلم "سنگ صبور" هم داشته باشم تا اگر فرصت یاری دهد و مخ و ذوق بکشد از نگاه ارتباطاتی یک متن تحلیل گفتمانی در مورد آن بنویسم. بهرحال این کارها اگر بشود یا نشود، باز هم یلدای تان را شاد می خواهم و خوشحالم که حداقل تا نوشتن این یاد داشت، چشمان، باز اند. تشکر از چشمانم!

برگ ریزان تهران

غربت، نظرنداشتن و نبودن است و یا اینکه کسی دنبال نظرت نگردد. برای آنها فرقی ندارد که به چی فکر می کنی و یا چگونه فکر می کنی. ولی در دنیای که حتی خانه ی مطلقیت، مطلق نیست، تصور این غربت، به سر شما زده است؟

این اواخر دست به تحقیقاتی برده ام تا نشان دهم که آیا کسی در غربت، هم، غریب هست؟ تا جایی که من تجربه کرده ام،‌ این ایده تحقق یافتنی است. می شود،‌ در غربت غریب نبود. این امکان هم مساعد شده است که حتی در سرزمین خود، غریب باشیم. این تجربه را داشته اید؟

پس اینجا مایلم همان جمله اولین ام را به شکلی تعدیل کنم تا باشد ازجریان سریع تغییراتی که از چند ثانیه  قبل در واقعیت های ذهنی ام شکل گرفت،‌ حداقل، بهره ای برده باشم. نسخه ی تعدیل شده اش این است که در غربت حتی اگر دیگران از شما چیزی نپرسند، خودت و حضورت علامه ی سوالی استی که هر دم به میان می آیی تا با آمدنت دوستان ناغریب را وادار به پرسش کنی و برای خودت در حد خودت وطنی ساخته باشی. 

تهران با همه ی غربت هایش، آشناست. چون من دارم علامه ی سوالی می گردم؛ علامه سوالی که ماهیت وجودی اش مرا از غربت و هستی نداشتن بیرون می آورد.

 این، اولین برگ ریزانی است که در خارج از کشور تجربه می کنم. در وطن برگ می ریخت؛ اما انگار یا من حس و صدای افتادن این برگها را نمی شنیدم و زمانی می ریخت که من کر می شدم و یا در حین خواب می ریخت. شاید هم آن زمانهای می ریخت که من در غفلت بودم. این هم سوالی که آیا همه عمرم در آنجا به غفلت گذشته است که حتی افتادن برگی بهره نبرده باشد؟ شاید هم آن زمان "پرنده بودم" که به هر کران که پر می زده ام، برایم وطن بوده است.

ممکن حالا درک کرده باشم که چرا برگهای درختان ولیعصر تهران، زرد می نماید و در زیر پای عابران و نرم باران قبرغه هایشان می شکند تا آرامتر و خونسرد تر زمستان را در جنس خاک تجربه کنند. پس یادم باشد که گفته بودم که آدمی پرنده است؛ برخلاف قنبرعلی تابش:

                                                             آدمی پرنده نیست‌
                                                             تا به هر کران که پرکشد، برای او وطن شود
                                                             سرنوشت برگ دارد آدمی‌
                                                             برگ‌، وقتی از بلند شاخه‌اش جدا شود،
                                                             پایمال عابران کوچه‌ها شود 

بلی،‌ من و جودم سوال، ‌علامه ی سوال، پرنده و برگ هستیم! و همین دنیا و احوال ماست؛ اگر پرسی.

داستان شرموها

احسان حسینی

غرچ­غرچ خفیفی از دو حلقه‌ی ولچک­ام برمی‎خاست. تسمه‌ی باریکی از خون بر شقیقه‎ی چپم ایستاده بود. روده‌هایم می‌سوخت. دردِ مشت محکمی که به بینی پخچم زده بودند تا مغزم می‌دوید. پاهایم زولانه شده بودند. حلقه های زولانه بی تفاوت و خونسرد بودند.

آنها سه نفر بودند؛ چاق و چارشانه. سیاهی چهره‎ی شان به پکه‌های گوش‌های شان سرایت کرد بودند.

نفسی، گوشه‎ی آسمان آبی ماه عقرب را دیدم. مادرم در یکی از شب‌های سرد زمستان سال قبل گفته بود که اگر آسمانِ تیرماه، آبی باشد، خدا خیر را پیش کند.

لگد محکمی به پشتم کوبیده شده بود. به سیاه گوشان امر شده بود تا مرا از راه­ گراژ به سرک پشت سر انتقال دهند. سرِجاده، چشمانم را با پارچه‎ی سیاهی بسته و چادری­ به سرم انداخته بودند. دیگر چیزی را نمی‌دیدم. گاهی قنداق تفنگ با نهیب‌های "درست بیشی، شلیته" با جمپ و جول موتر، دلم را سست و بی حال می ‌کرد. می‌خواستم گریه کنم، اما اشکی از چشمانم جاری نمی‎شد. مژه هایم بهم چسپیده بودند و زبانم در حلقم خشک مانده بود. عادت دارم که در نگرانی­ها اشکم بخشکد. 

به یاد روزی افتاده بودم که شاگرد برگرفروشی از آیینه پسخانه دیده بود که فرهاد را می­بوسم. پیش لیسه‎ی نادریه در چهارراهی کارته پروان، دو دست و یک پا بالا، تلاشی شده بودیم. پولیس به فرهاد گفته بود: اوهو، کارمند موسسه استی؛ ای کارا ره هم می کنی.

- گپت را بفهم. چی کرده ام؟

- دیگه­شه نمی فامم، هرچی از جیبت بیافم، از مه باشه، قبول؟

- بگیر حرامیِ حرام خور. ما را به قرارگاه نبری.

فرهاد بعدها می گفت که، الهه، آن روز کومه‌هایت انار واری سرخ شده بودند. حلقه­ی گرد چشمانت که پندیده بود، مرا از شرم خاکستر کرد.

آنروز تصور کردم که فرهاد به خودش می گوید: تو، مردی؟ پیش رویت کسی با الهه غالمغال کند و تو لق­لق سیل داشته باشی. هله، این پولیس بی ناموس را یک سیلی بزن. نی، نمی زنم، اگر به پدرش زنگ بکشد، باز چی خواهد شد؟

 می لرزیدم و زیر زبان می گفتم: اگر پدرم خبر شود؟ اگر یکی از شناخته­ها مرا دو دست و یک پا بالا، ببینند، دیگر نمی توانم رویم را به کسی نشان دهم.

فرهاد با نگاهی مضطرب به چهره ام می دید. شاید در ذهن ناآرامش از خود  می پرسید: گپی که "یک تار موی الهه را به تمام دنیا نمی دهم"، چی خواهد شد؟ شاید از ذهنش این جملات می گذشت که :"دیگه ازین بدها نمی کنیم. دیگه ازین بدها نمی کنیم....ازین بدها نمی کنیم، نمی کنیم....ازین بدها نمی کنیم... اما الهه مرا بوسید، این، بازی موش و پشک است؟بازی موش و پشک؟ موش و پشک؟ ها؟ چی است؟" 

آن روز از چهره ای گندمگون فرهاد فهمیدم "که­ عشق آسان نمود،اول؛ ولی افتاد، مشکل ها." و با پر و بال گرفتن عشق ما، مشکل ها هم پر و بال کشیده بودند.

هر روزی که از کارته پروان به طرف لابراتوار و یا دانشگاه برای تدریس می روم، همان پولیس کله­خام، چاق و چهارشانه موترها را تلاشی می کند. خیال می کنم تاهنوز دست به کمر و سینه­ام می کشد. خیلی دلش می خواست یک بوسه هم از صورتم بگیرد. پیش روی فرهاد مجبور شد که سنم را بپرسد. جواب دادم، 29.

از ترس اینکه سیلی جانانه­ای به صورتم بزند، صورتم را یک بغله گرفته بودم.

 ازخود می پرسم که چرا از اول به مادرم نگفتم که فرهاد را دوست دارم. الله، خدا مرا مرگ بدهد. از چی که نه شرمیدم. منِ بی همت و بی ایمان. از اینکه "زن" رسول استم، راضی استم؟ راستی، اجازه دارم به فکر فرهاد بیفتم؟ رسول که به جز ته­ی تنم و پولم به چیزی فکر نمی کند!

به موهای ژولیده و صورت چروکیده ام دست می کشم. روی بالکن خانه پیک آبی نشسته­ام و این داستان را می نویسم. عکس این خانه رویایی را که به فرهاد ای­ میل کردم، جواب داد:" به­ به، چقدر واقعی است این خانه رویایی­ات." خانه ای رویایی­ات، گفته بود نه رویایی ما. شاید شرمش آمده بود. شما چه فکرمی کنید؟

راستی، فرهاد مرد و یا کشته شد؟ چرا مرد، چرا کشته شد؟ شهید هم شد؟

­کلاف­ این قصه به باغی­ درمالستان (زادگاهم) و روز فرار از خانه پدرم و یک تاکستان انگور و زیر برگهای انگورش می­رسد. اشعه‎ی خورشید ساعت نه صبح، مستقیماً روی بدن های ما می تابید.

برای آن روزهایم، حالا، می گریم و نفسی عمیقی که می کشم، قطره اشک از گوشه چشمم بر روی گونه­ی سفیدم می دود.

در مخفیگاه بودیم که سایه­ای از روی دیوارخاکی پرید. خیال سایه­ی چوبی کردم که پدرم با آن،در زیر درخت توتِ میان حویلی، مرا، با آن، لت کرد.

سایه، دو ثانیه بعد بالای سر ما لنگرانداخت. سایه، خیت خیت صدا کرد. سایه، زاغچه­ای بود که از فضای پاره شده ی برگهای انگور به ما می نگریست. زاغچه­ها، زمانی که پشک را بیبنند خیت­خیت می کنند؛ "اما آن زمان چرا؟"، فرهاد از خود پرسیده بود. به ما می خندید؟ به ما چیزی می گفت؟

یک دقیقه بعد در بستر جویه های انگور، روده­های فرهاد از درد توته­توته می شد. با آنهم سوال کرد:

راستی، تو را دیروز لت کرد؟ صرف گونه­هایم سرخ شد و مانند پنهان­کردن عشقم، ساکت ماندم.

ترپ­تروپی گوشها را پر کرد. ترپ­تروپ بلندتر شد و فریادی از میانش برخاست:"زود زود شین. هله جویه ها ره تلاشی کین."

قطره اشکی بر گونه فرهاد ایستاد شد. نفسش که لاله­ی گوشم را نمناک کرده بود، پرسید:

با موتر داتسن خاکی می­آمدند؟

گرد نامفهومی روی چهره فرهاد رسوب کرده بود. دو سه متر آنطرف­تر سه مرد ریشو که می­دویدند شف لنگی­شان در هوای آزاد می­رقصیدند. حلقه های مارپیچی لنگی­های شان هم ته و بالا می شدند.

صدای کلاشینکوف و بیف­بیف ماشین رانجر بلند شد. بعد از یک فیر، صدای مخابره­­چی محو شد. کپ­کپ بوت ها و ترپ و تروپ ها نزدیکتر می شد.

اشکهای فرهاد را پاک کردم. بوی سرد بی تفاوتی از عمق چشمانش بلند بود و هاله­ی از ابهام را در ذهنم جان می­بخشید. ابهام بود؟ چی بود؟ با هم از ته دل نگفتیم، "تو دنیای منی. تو را که دارم، همه را دارم."

 تفنگچه را از پوش کشید و نیم­خیز شده درگوشم گفت: این طوری فیرکن.

خون، سفیدی دامن دونده را سرخ کرد. جنازه دست و پا می­زد که فرهاد خود را روی سینه اش رساند.

مرده را که خدا زد، در تابوت می­شاشد. به یاد شامی افتادم که برادرم فرق سرم را با دنده چوبی خون کرده بود. به یاد غیرت و سکته پدرم افتادم. پدرم همان شبی که فرهاد مرا ازش خواستگاری کرد، مرد. خدابیامرز، از فرهاد مانند سگ بدش می آمد. می گفت که این خاک­پرک وطنی، به شرم و حیثیتم بازی کرده و دخترم را فریب داده است. پدرم که می گفت "هندوستان رفتی و برایم داماد پیدا کرده­ی"، تمام بدنم عرق می زد. 

صدایی­ می گفت: مرده­ای یا زنده؟ بچه مردی، تو؟ بی ناموس.

من، کی بودم؟ ناموس؟ ناموس کی؛ از فرهاد؟ از رسول؟ فرهاد ناموس من بود یا رسول؟

از پشت برگهای انگور سرک کشیدم. کف و خون بیضوی لبانِ  کشته را، حلقه کرده بود. سیاهی خاک آلود در عقب چهره اش نجوای مردنش را داشت.

لباس‌های زیرینم تر تاریکِ عرق شده بود. از دریچه­ی آشپزخانه که خود را انداختم، یادم رفته بود که لباس زردوز شده­ام را آلیش کنم. ضربه­های قلبم شدیدتر می شد.

میل تفنگچه هنوز گرم نشده بود. انگشت را روی ماشه گرفته بودم. بازوانم مانند بازوی کشته، بی حرکت بود. از خود می پرسیدم که اگر متوجه جل جل لباسم شوند، مرا خواهند تشخیص داد؟ فرهاد چی شد؟ کشته نشده باشد. اگر مرا بیابند؛ اگرتفنگچه اش فیر نکند؛ اگر او را دستگیر کرده باشند؛ اگر کسی از آخر جویه از پایم کش کرده و مانند موش بیرون کند، فیر می توانم؟

نی. نی. نی. اگر آمد هم، فیر نمی کنم. نی، اگر آمد، فیر می کنم هرچی بادا باد؛ یا مرگ یا زندگی. نی. ابداً، کسی را نمی­کشم. شاید کسی را دوست داشته باشد. نی، امید کسی را نمی کشم. میکشم؛ بکش، تا کشته نشوی. نی، نمی کشم. می کشم، می کشم؛ حتی اگر برادرم باشد. راستی، من چرا ازکشتن آرزوها­ی فرهاد نشرمیدم؟

یکی از فیرها از طرف فرهاد صدا داد. خیلی بلند بود. نفیرش چون گلبولهای سرخ خون از بستر رگها به اعصابم رسید. سه متر آنطرف سایه کوتاهی که می دوید دراز شد. صدای فیر شنیده نمی شد. ستون دودی غلیظ از آنطرف باغ به سوی آسمان قد می کشید. فکرکردم که همین فیرها آخرین فیرها باشد.

دوباره غالمغالک بلند شد و سینه سوخته ای پرسید: چی شد؟ هله، کل جایا ره تلاشی کین. دل و روده ام سوخت داشت و می خواست مانند اینکه کوت قوغ چوب بلوط درونم را بسوزاند.

دلم می لرزید. از خود می پرسیدم، چه کنم؟ اگه بیرون شوم،  فرهاد زنده خواهد ماند؟ اگه کشته شوم، فرهاد  زنده خواهد ماند؟ اگرکشته شود، چی؟

 من مشکلی نداشتم. خانه ی رسول می آمدم و زنش می ماندم. رسول که مرا به دلایلی که گفتم، دوست داشت.

یک طرف بدنم کرخت شده بود. سنگریزه ای زیرپستان چپم، اذیتم می­کرد. از ترس زرق برق شدن لباسم تکان خورده نمی توانستم. انگشت شهادتم روی ماشه خشک شده بود. می خواستم روی سایه­ای که به طرف فرهاد می دوید، فیرکنم. حس کردم بدن فرهاد می­لرزد و حلقش خشکی می کند. فرهاد روی سینه­ی جسد خون آلود دیده نمی شد.

صدای ترپ­تروپ نزدیک و نزدیکتر می­شد. سینه­سوخته امر کرد که همه جویه ها را بپالند. حدس می­زدم که یکی مانند تازی جویه ی اول، جویه دوم، جویه سوم، هه، جویه ی چهارم، جویه ی پنجم و ششم را پالید.

چشمان گرد شده ام از سایه­ای دوان پرسید، چه کسی از پایم می کشد و بیرونم می کند؟ از خودم پرسیدم که اگر به دهمی برسد؟! دلم بریان بریان می شد: چند دقیقه بعد به جویه دهمی می رسد؟ حالا خواهد رسید، خواهد رسید. الله، چه خاک به سرم کنم. 

آب، چون ماری خسته خود را به طرفم می کشید. ازخود پرسیدم که اگر آب از سرم بلندی بزند، چی خواهم کرد؟ نفس نمی گرفتم. نگاهانم تاریک شده بودند و دانه های عرق روی گردن باریک و بلندم انتظار می کشیدند تا با کش شدن پاهایم به زمین بیافتند.

 از نیم دایره­ی بستر جویه یک جوره پای را دیدم. کرمیچی ساق­بلند، که تنها توانسته بود پای را تا بجلک بپوشاند. بند سفیدی دولب سینه چاک شده ای کرمیچ را عین چاک یخن فرهاد، بخیه زده بود. هنوز تک و توک قلبم می آمدند و اما گوشهایم صدای خش خش پای را نمی شنیدند.

و کرمیچ عقب کشیده شد.

ادامه نوشته

نقد شکلی بر کتاب "هم آغوشی مرگبار پاکستان، امریکا و آینده جهاد جهانی

احسان حسینی

معرفی کتاب

این کتاب در جنوری سال 2011 به زبان انگلیسی در آمریکا نشر شده است. نویسنده ی کتاب "بروس رایدل" پژوهشگرارشد مرکز تحقیقاتی (SABAN) برای امور سیاسی خاورمیانه در بنیاد تحقیقاتی بروکینگز است. اثر توسط بهارمهر و تابش فروغ به دری- فارسی برگردانیده شده و انتشارات امیری آن را در بهار 1391 طی 310 صفحه به قطع وزیری در کابل نشر کرده است.

اثر، شامل مقدمه مترجمان، مقدمه نویسنده برای نسخه دری- فارسی و مطلبی از نویسنده در مورد دستگیری اسامه بن لادن در اسلام آباد، هفت فصل، یک نتیجه گیری و کتابنامه است. اسامی رییسان آی ایس آی و روز شمار وقایع مهم پاکستان در آخر کتاب ضمیمه شده اند.

این نقد شکلی، بر نسخه­ی دری- فارسی کتاب نوشته شده است. کتاب در کنار محاسنی چون قطع مناسب جلد، فونت خوب، مشکل های ویراستاری و برگردان غلط برخی از کلمات را شامل می گردد. زبان ترجمه، دقیق،‌ سنجیده، رسا و یک دست نیست. مشکلات تایپی درمتن کتاب دیده می شود. اسم های را که معادل جاافتاده­ی آنها را در زبان دری- فارسی داریم به شکلی نوشته اند که انگلیسی زبانان، آنها را تلفط می کنند. برخی از جمله ها بی ربط اند و کلمات آن، مفهوم یگانه و مرتبط به هم را        نمی دهند. اندازه ی حروف در تمام صفحات به یک اندازه نیست.

از نگاه روش شناسی، از مصاحبه با افراد، اسناد و مشاهدات شخصی در چارچوب روشهای کمی و کیفی استفاده شده است؛ کاری که با توجه به نتیجه ی تحقیق، کافی و درست به نظر می رسد.

مترجمان، هدف ترجمه این اثر را آشنایی افغانان با کشور پاکستان خوانده است  و آشنا کردن افغانها به نگاهی که پاکستانی ها به افغانستان دارند. بروس رایدل در مقدمه، یادآوری می کند که خوشحال است اثرش در افغانستان هم نشر می شود. وی ادعا می کند که "امروزه امریکا در افغانستان در یک جنگ نیابتی بر ضد ارتش و دستگاه های اطلاعاتی پاکستان می جنگند." این مورد یکی از نقص های فنی است که نشان می دهد نویسنده به عنوان یک محقق، مستقل نبوده بلکه برخلاف ادعایش از موقف آمریکاییان سخن می گوید.

بروس رایدل قبل از شروع فصل اول، به یادآوری ای از اسامه بن لادن و مخفیگاهش در ابیت آباد اسلام آباد می پردازد. وی در این بخش از سوالات مردم بعد از مرگ اسامه بن لادن نوشته است. این مطلب پیش درآمدی است بر فصل های بعدی که طی آن نویسنده می خواهد معماها و چالشهای رابطه امریکا و پاکستان را به بحث بگیرد و بگوید که چگونه پاکستان به اثر اشتباهات امریکا، به خطرناکترین کشور جهان تبدیل شد.

این کتاب برای کسانی که می خواهند روابط سیاسی و دیپلماتیکی میان کشورهای افغانستان، پاکستان و امریکا را بدانند، مناسب است. برای روزنامه نگارانی که در کشورهای خاورمیانه، جنوب آسیا کار می کنند هم منبع مفیدی است؛ همانطوریکه مورخین این مرز و بوم ها می توانند از آن کار بگیرند. به سبب سکته گی ها و نواقص فنی در ترجمه و بیان مفاهیم، توصیه می شود که اصل متن انگلیسی آن را مطالعه نمایند.

فشرده مباحث فصلها

فصل اول کتاب با یادآوری خاطرات سفرهوایی نویسنده با رییس جمهور اوباما همراه است. نویسنده، به عنوان مشاور، پاکستان را به اوباما چنین معرفی کرده است:"زادگاه جهاد اسلامی و در حال حاضر مرکز رستاخیز و بسترمناسب برای تروریزم و خطرتاک ترین کشورجهان که واضحاً کلید شکست و نابودی القاعده و گروه های بزرگ تر را به دست دارد."

نویسنده ادعا می کند که ایالات متحده همواره با پاکستان رویه های متفاوت و متضاد سیاسی و حمایتی داشته است. در صفحه های بعدی، تشریح این گفته های ضد و نقیض است تا مشخص کند که چرا اداره های سیاسی امریکا یکی پی دیگری دولت های غیرنظامی پاکستان را نادیده گرفته اند. نویسنده برای رسیدن به هدف و پرده برداشتن از گذشته و اکنون پاکستان، بخش اول فصل را به شناخت پاکستان اختصاص داده است. قسمت دوم به بررسی مناسبات امریکا و پاکستان طی دونیم دهه پس ازاستقلال سیاسی آن کشور است.

فصل دوم ازنقل خاطرات روزانه ی نویسنده در یکی از دفاتر سازمان سیا در لانگلی ویرجینیا شروع می شود. فصل درمورد ذوالفقار بوتو و فعالیت هایش (تشویق دانشمندان پاکستانی به ساختن بمب اتومی و جلب همکاری چین دراین رابطه) معلومات می دهد. معلوماتی درمورد بیوگرافی جنرال ضیا، نخست وزیر پاکستان و حامی گروه های افراطی، استفاده از کمک های امریکا برای جهاد افغانستان درشورشهای کشمیر دراین فصل آمده است. تبعات این برخورد برای جامعه ی پاکستان، افغانها، کشمیرها و رابطه­ی امریکا و پاکستان دربخش دیگر این فصل جا داده شده است.

سومین فصل به نام "جهاد عمر" با توصیف خاطرات ملاقات بروس رایدل با بی نظیربوتو، نخست وزیرفقید پاکستان و انتقادات وی از آمریکا باز شده است. به قدرت رسیدن بوتو بعد از انتخابات 1988 به اثر مرگ ضیاء و تغییرات جهانی، به گفته ی نویسنده، بوتو را کمک کرد که نخست وزیر پاکستان شود. نویسنده ادامه می دهد که بی نظیر همراه با درک تنش ها و بدگمانی های که روی سازمان سیاء و ارتش داشت به این نتیجه رسید که مجاهدان افغانستانی می خواهند تمام افغانستان را به تصرف درآورد. پس شروع به حمایت از وی کرد.

فصل معلوماتی درمورد رواج افراطی گرایی در جامو و کشمیر باهمکاری آی ایس آی و گروه های افراطیی چون لشکر طیبه و حزب المجاهدین و هم چنان فعالیت های آنها (ربودن خارجیان در کشمیر و انجام عملیات تروریستی درهند) را در بر دارد. نحوه به قدرت رسیدن نوازشریف بعد از اخراج بوتو به همکاری مذهبی ها و هم چنان موانعی که لایحه ی پرسلر آمریکا پیش روی جورج بوش برای همکاری مالی با پاکستان گذاشته بود در این فصل آمده است.

روابط عمیق و عاطفی و تاثیرگذار بن­لادن و ملاعمر به دنبال می آیند. به نقل از کتاب، ملاعمر درمورد حفاظت از بن لادن گفته است:"نیمی ازکشور من دراثر دو دهه جنگ ویران شده است؛ اگر نیم دیگر آن هم چنان درتلاش حفاظت از آقای بن لادن ویران گردد، من حاضر به این قربانی هستم."

فصل چهارم با یادآوری خاطره دیدار  رییس جمهور کلینتون از هند و پاکستان شروع می شود. معرفی خاستگاه خانوادگی- اجتماعی پرویزمشرف و رقابت و جنگ قریب الوقوع کارگیل و هم چنان کمک مشرف در دستگیری برخی از سران القاعده و طالبان در پاکستان بخشی از بحث است. نویسنده ادعا می کند که "اسلام آباد با فکر باز و درست، طالبان را به مثابه راهبرد بهتر به منظور تجهیز دوباره و ابقای یک سرمایه ممد در بازی افغانستان نگهداشت. برای این که مقام های افغانستان را در خلا نگه دارد، مشرف به ساده گی حضور طالبان را درکویته و یا کدام جای دیگری درپاکستان انکارکرد."

رسوایی و معامله هسته یی عبدالقدیر با کوریای شمالی، ایران و لیبیا همراه با حمله ی امریکا به عراق و تبعات منفی آن روی افغانستان، مرگ مرموز بی نظیربوتو و نتایج گزارش سازمان ملل در این مورد بحث های بعدی اند.

جریان قتل احمدشاه مسعود، قوماندان جبهه ی ایتلاف شمال در مقابل طالبان و تاثیرات بر طرفین جنگ هم در این فصل بررسی شده اند. تخریب تندیس مجسمه های بودا در بامیان هم در این فصل بازتاب داده شده است. اسامه که درمحل بوده است تا صحنه ی فرو ریختن بت ها را بیبند،‌ پیروزی ملاعمر را در"ویران کردن خدایان دروغین مرده، کر و گنگ،" تبریکی داده و به وی گفته است که حالا "نوبت ویران کردن خدایان دروغین زنده "ایالات متحده" است.

فصل پنجم با یادآوری از ملاقات نویسنده با باراک اوباما و یوسف رضا گیلانی و هییات همراهش شروع شده است. آنها روی قانون کری- لوگار صحبت کرده اند؛ قانونی که زمینه همکاری اقتصادی بیشتر امریکا با پاکستان را هموار کرد. به ادعای نویسنده به این گونه بوده است که "فصل تازه ی در حماسه ی هم آغوشی های پاکستان- آمریکا" آغاز شده است. شاید نویسنده عنوان کتاب را هم بارمعنایی و عنوان این ملاقات گرفته باشد.

سپس نویسنده 5 "شاخه" یا "چهره" ای مبنایی القاعده و گروههای افراطی را بیان می کند. نتیجه گیری نهایی نویسنده این است که "جهاد جهانی یک امر جهانی است که پاکستان به عنوان مرکز این رستاخیز باقی می ماند و در آینده ی این حرکت هم مرتبط به پاکستان خواهد بود."

فصل ششم با تعریف خاطره ای از ملاقات نویسنده  از ملاقات بی نظیربوتو و هیلاری کلینتون شروع    می شود. نویسنده، پیروزی جهادی ها در افغانستان را تسلط یک فرقه ی ستیزه گر ارتش پاکستان یا یک جنبش اسلامی سنی مذهب به رهبری طالبان دانسته و آن را نه تنها برای پاکستان مخرب می داند، بلکه برای جنوب آسیا، مرزهای خاورمیانه، اروپا و چین و ایالات متحده امریکا خطرناک گفته است. وی، این "کابوس" را "سناریوی حتمی و اجتناب ناپذیر" توصیف کرده و این پدیده را نیازمند تشخیص و بحث می داند. به همین خاطر در این فصل چنین ارزیابی تشخیصی را انجام داده است.

اگر گروه های مذهبی در پاکستان موفقیت بیشتر بیابد،‌ به نظر نویسنده "یک پاکستان جهادی با شماری از هم آمیزی های خشونت و ارعاب پدیدار خواهد شد." رایدل می نویسد که سهل ترین راه برای انجام این کار، یک کودتای نظامی دیگر به رهبری یک جنرال الهام گرفته از اندیشه ضیاء خواهد بود. راهکرد دیگر به میان آمدن این گونه دولت را نویسنده در سایه ی "یک پیروزی شورش گرایانه" می داند.

بروس رایدل، سپس، پیشبینی می کند که اگر این بار به هند حمله شود، هند آرام نه نشسته و ممکن است این "برگ برنده" ی به دست روسیه در مداخله به منطقه از طریق هند کرده و " به یک رستاخیز تبدیل گردد."

نویسنده به نحوی غیرمسقتیم بحث "هم آغوشی مرگبار" پاکستان و امریکا را به میان کشیده و از چشم پوشی های علنی روسای جمهوری های آمریکا به خاطر نادیده­ گرفتن کودتاها، قتل عام بنگلادیش ها و به میان آوردن طالبان انتقاد می کند. وی می افزاید که برای بیرون رفت از این معضله باید روابط امریکا "بریک پای بست بیشتر پایدار و سازگار استوار باشد و شفافیت، محک یک تعهد پایدار به حاکمیت غیرنظامی در پاکستان باشد."

آخرین فصل، با بیان خاطره ی دیدار اولین هییات اعزامی پاکستان بعد از روی کارآمدن اداره­ی اوباما شروع شده است. سپس نویسنده  به "فقدان اعتماد" در ذهن پاکستانی ها نسبت به امریکا اشاره کرده است. این، دلیل شده است که این فصل را اغلب بر شنیده های خود از گفتارهای پاکستانی ها نسبت به امریکایی ها اختصاص دهد. تمرکز دیگری این فصل روی مشکلات بازدارنده ی توسعه پاکستان میباشد. کمبود آب و رشد سریع جمعیت از جمله آنها می باشند.

نویسنده به نتایج تحقیقاتی اشاره می کند که میان مردم و رسانه های پاکستان، آمریکا به متعهد ناپایدار معروف است (90 درصد فکر می کنند که امریکا امنیت پاکستان را به مخاطره می اندازد.) وی هم چنان این بدگمانی و بی اعتمادی را رخنه یافته در اردوی پاکستان می داند. چنانچه ارتش پاکستان از سرازیر شدن کمک های اقتصادی امریکا بعد از رفع لایحه پرسلر، خشنود نبوده است و مردم نام جورج دبلیو بوش را همراه با اسم "موش" به زبان می آورده اند. به قول چارلی چاپلین، آمریکا  با "پول"، "مقام" بدست آورد، اما " احترام" و حس پیروی کردن پاکستان را نتوانست کسب کند.

بروس رایدل در این بخش رایزنی های در مورد نحوه برگردانیدن صلح در جنوب آسیا دارد. به نظر وی از جمله موانعی که این صلح است با آن روبرو است، مشکلات مرزی پاکستان با دو همسایه اش (افغانستان و هند) است. نویسنده پیشنهاد می کند که آمریکا شرایط را به پذیرش رسمی خط دیورند به عنوان مرز رسمی میان افغانستان و هند آماده کند. دراینجا وی می گوید که آمریکا باید "پیش نویس صلح" میان پاکستان و افغانستان را آماده کند. این مطلب نشان می دهد که بیطرف بودن محقق زیر سوال است و یا حداقل وی برای آمریکا همان نقش بزرگ را می خواهد که انگلستان در زمان به میان آوردن خط دیورند داشته است. وی درمورد مرزکشمیر می گوید که امریکا با استفاده از نفوذی که در معامله انرژی هسته یی روی هند دارد، باید به این کشور فشار وارد کند تا "مرزکنترول" را به عنوان مرز اصلی و دایمی قبول کنند.

نتیجه گیری

در آخر، بروس رایدل می نویسد با آنکه پاکستان از سه دهه گروهای جهادی را درخود جا داده است، همواره از امریکاییان امتیاز گرفته است. وی، اما، هشدار می دهد که "نبرد برای روح پاکستان در راه است."

لینک مرتبط به موضوع

کیستی من

روز عید گذشته ی فطر به دوستم، سهراب سامانیان، پیامک دادم که "س. عیدمبارک." تا شام آن روز باز پیامکی به من نرسید. سهراب این طوری جوابم را داد:"عید عربیِ ِ تو هم مبارک باشه." فکر کردم چی جواب بدهم؟

دستی به یاد خاطرات سفرِ هند مان افتادم؛ سفری که او پدر دومین دخترش شد. همان دختری که نامش را پروچیستا گذاشت. پروچیستای که - اگر حافظه ام کار کند درست- دختر زردشت پیامبر بود. به همین خاطر جواب دادم:" ای بچه ی زردشت!"

از طرفی من سهراب را می شناسم که دغدغه فارس قدیم، شهنامه و آریانای قدیم را دارد. همان گونه که در مذهب از من جداست به همان طرز کمی مسلمان تر از من هم است. پدرش هم ریش می گذارد و خودش هم اگر بحث سنت و این حرفا به میان آید، مرچ و نمک مذهب را هم شاید تند بریزد.

این شد که با خود فکر کنم که من سهراب ِ مسلمانم یا سهراب ِ آریانای کبیرخواه و زرتشت مدار. 

اکنون که فکر می کنم شاید برای این گونه شرایط و افرادی چون سهراب چیزی نداشته باشم، به جز اینکه:

"تو گر بت پرستی، می پرستی، هر چی هستی

طرفدار تو هستم، هر کی هستی."

چگونه ساحه ی پوشش رسانه ای را به حداکثربرسانیم؟

1- استراتیژی داشته باشید.

برای همه تماس ها هدف و پلان داشته باشید. جامعه ی گیرندگان را تعیین کرده و درمورد راه های ایجاد علاقه درگیرندگان فکرکنید. درتمام خبرنامه ها بخش اساسی استراتیژی باید برای انتقال پیام اختصاص یافته باشد.

2  - قصه شیرین داشته باشید.

باید خبردراول، وسط و آخر مفهوم را بصورت منسجم و کوتاه ارایه کند. روزنامه نگاران خبرحرفوی را از خبرهای غیرحرفوی درچند ثانیه تشخیص می دهند. پس خبر را سریع و موجز بگویید.

3- گیرندگان را بشناسید.

آنگونه که بدون معلومات قبلی دنبال فرصت تجارتی یا شغلی نمی روید، درارتباطات عامه هم عین شکل عمل می کنید. هیچگاه معلومات را کورکورانه به رسانه ها ارسال نکنید.

 قبل از آن از ساحه فعالیت رسانه مورد نظر معلومات بگیرید. اعلانات را بخوانید، نمایش ها را تماشا کنید و به نشرات رادیو هم گوش بدهید. با مشخصات رسانه های مورد نظر آشنا شوید.

درمورد گیرندگان اصلی آنها و سوژه ها ی مورد علاقه و تنفر رسانه ها معلومات بگیرید. برای انجام این کار بورد پیام های انترنتی گزینه ی خوبی است.

4-  برای استحکام ارتباطات سرمایه گذاری کنید.

به­ اندازه ای که درمورد ساختار رسانه ی مورد نظر و ویراستارآن معلومات بیشتر داشته باشید، با اطمینان خاطر معلومات را با آنها شریک می توانید.

رابطه جدید به این معنی است که اگر شما خبری برای گفتن داشته و به سردبیر درتماس شوید، تلفن شما را جواب بدهد و حتی اگرسردبیری فرصت پوشش دهی را نداده باشد، شما را به گزارشگر دیگرمعرفی می کند.

ایجاد اعتماد در ارتباطات عامه، مانند هرکار دیگر، حیاتی است. سر وقت به وعده های تان عمل کنید. اگر توان اجرای کاری را ندارید، بصورت واضح آن را با رسانه در میان بگذارید.

شما ممکن است هرآنچیزی را که رسانه ها از شما بخواهد انجام ندهید. زمانی که این نکته را صادقانه ابرازکنید، روزنامه نگاران از صداقت شما خوشحال می شوند.

5- قبل از صحبت فکر کنید.

اعلام خطر: هرنکته ای را که شما به روزنامه نگاران می گویید، ضبط می شود.(بدون اینکه شما رفع مسوولیت کنید.) شما نماینده موسسه تان استید. پس متوجه باشید رسانه ها درست مطابق به رفتار شما به سوی موسسه تان نگاه می کنند.

6- پوشش رسانه ای موسسه تان را بررسی کنید.

گسترده گی پوشش خبری، موفقیت را نشان می دهد. شما به عنوان مسوول بخش ارتباطات عامه آرزو دارید که رسانه ها از موسسه ی شما پوشش خبری مثبت داشته باشند.

زمانی که توجه رسانه ها را جلب کردید، شهرت و احترم گیرندگان نسبت به موسسه را هم بلند می برید.

7- روی بعد مشخصی تمرکز نمایید.

برای افزایش میزان علاقمندی و جذابیت قصه های شخصی  را جستجو کنید. به عنوان نمونه، اگریک مکتب محلی از لاینوکس برای ذخیره پول استفاده می کند، درخبرمرتبط به این رخداد روی بعد علایق بشری تکیه کنید.

 اخبار و ابعاد غیرمعمول نسبت به اخبارمعمول گیرندگان بیشتر را مجذوب می کند.

8- درون و بیرون اخبار را به دقت بررسی کنید.

برای درک جزییات بیشترتحقیق کنید. این کار شما را وا می دارد که حتی روی جزییات خبری که درحال ارسال آن استید، تجدید نظرکنید. شما هم چنان با گرفتن این معلومات تمام سوالهای ویراستار را جواب داده می توانید.

9- مقاوم و پایا باشید.

مرزمیان اصراربرارتباط گیری و قطع ارتباط با رسانه کاملاً مشخص است. اگرخبرخوبی داشته و می دانید که خواننده زیادی خواهد داشت، برای پوشش دهی آن تا زمان نشر خبر با رسانه ها درتماس شوید.

10- تعقیب کنید.

اکثرسررشته های خبری به فراموشی سپرده می شوند. زیرا مسوولان ارتباطات عامه آن را تعقیب نمی کند. پس اگر گزارشگرگفت که بعدتردرتماس شوید، وظیفه تان را از یاد نبرید!

 اگریک خبرنگار ای میل های شما را زود جواب نداد، نشانه بی علاقگی اش به موضوعات شما نیست. وی ممکن است آنقدر وقت نداشته است تا به دسته ای میل جواب بگوید.

11- خلاق باشید.

مرورپلان های ارتباطات عامه  ایجاد ابتکارات باعث نتایج موثرتر و قویترمی گردد. پس از استفاده دوباره عین پلان درخبرنامه و ورق حاوی معلومات جلوگیری کنید.

12- معلومات را بیابید.

گاهی اتفاق می افتد که درنوشتن خبرنامه دچارمشکل می شوید. این بندش علامه ی نداشتن معلومات کافی درمورد موضوع می باشد. پس سطح تحقیقات خویش را بلند ببرید.

با کارشناس یک صنعت مصاحبه کنید. فرد علاقمند مصاحبه ی دیگر را هم بیابید. این جستجو شما را دریافتن معلومات برای خبرطویل کمک می کند.

13- مطالعه داشته باشید و مهارت های نویسندگی را یاد بگیرید.

اخبار را به شیوه روزنامه نگاری بنویسید. به همین خاطر اخبار روزنامه های مشهور چون نویارک تایمز یا وال استریت ژورنال را مطاله کرده و به ساختار نوشتاری آن دقت کنید.

شما باید دریابید که آنها چگونه مقدمه ی خبر را می نویسند؟ روزنامه های معروف چگونه از کسی نقل قول می کنند؟ انواع اخبار را مطالعه کنید (مطالعه فیچر، اعلان ملاقات ها، اخبار روزانه و مقالاتی که یک ایده را بیان می کند، مفید اند.)

بعد ازمطالعه ی اخباراین رسانه ها متوجه می شوید که مهمترین موضوعات درمقدمه خبر می آید. بقیه نکات دربخش های دیگر توضیح می شوند. این سبک را به نام سبک هرم وارونه یاد می کنند.

سبک نوشتاری هرم وارونه بهترین سبک برای یک خبر یا مطلب می باشد.

14-  ازکاربرد اصطلاحات علمی و صحبت های تکنیکی پرهیزکنید.

اصطلاحات علمی و تخنیکی مانند بزبز زنبور، آزاردهنده اند. با زبان روشن بنویسید و ازکلیشه گویی بپرهیزید. گنگ نویسی و کلیشه نویسی علایم نوشتار ضعیف می باشد.

15- نتایج کارتان را توقع داشته باشید.

پوشش رسانه ای به مفهوم افزایش شهرت می باشد. این، پروسه ای است که موسسه را بیشتر درمعرض دید رسانه ها قرارمی دهد. پس هر قدرپیام های را به گیرندگان بیشتری برسانید، به همان اندازه شهرت موسسه افزایش می یابد.

در اخیرموفقیت شما در عرصه ارتباطات عامه به معنی موفقیت شما در دنیای دینامیک، جذاب، چالش برانگیز و کارخلاق ارتباطات عامه می باشد.

چند سوال درمورد شورش ضد طالب

دامنه ی قیام های"خودجوش" خوانده شده­ ی مردم، علیه طالبان به ولایات شرقی و شمال شرقی وسعت یافته است. معاون اول رییس جمهور گفته است که اکثر مشکلات کنونی در زیرسرمجاهدین سابق قرار دارد.

پس، درین میان، موقف مجاهدین سابق و جنگسالاران چی خواهد شد؟ آیا قیام های اخیر دامن آنها را هم گرفته و دولت را از شر طالبان و اپوزیسیون خلاص خواهد کرد؟

شورشها از یک ماه و اندی از ولایت غزنی به لغمان و کندز کشانیده شده است. هنوز کسی به صورت دقیق نمی داند که پشت پرده ی حوادث، دست کی نهفته است.

روزنامه هشت صبح در شماره ی 1449 خویش نوشته است که گزارشهای تحقیقی هفته نامه ی نیورکر نشان می دهد که شورش کندز با دست یک قوماندان محلی به نام "محمدعمر" از طرف نیروهای آمریکایی و افغان داغان شده است.

این روزنامه ادامه می دهد که چون نیروهای افغان توان مقابله مستقیم با طالبان را ندارد، مجبور می شود که دست به دامن روند ملیشه سازی و قوماندان های محلی بزند.

وحید مژده در صفحه­ ی افغانستانِ وبسایت فارسی بی بی سی، بصورت کلی و نامفهوم در مورد هویت شورشیان ضدطالب چنین نوشته است: "درصف حکومت کسانی هستند که قبلا از قیام طالبان علیه تفنگداران غیرمسئول بعضی از گروه ها بخصوص حزب اسلامی و حزب وحدت تجربه کافی دارند و این افراد اکنون در کنار آقای کرزی هستند."

حال سوال این است که اگرگزارش نیورکر و گفته های وحید مژده به حقیقت نزدیک باشد، سرنوشت جبهه ملی که روزگاری دست ایالات متحده ی آمریکا را در برچیدن طالبان گرفته و با هم، نظام کنونی را به میان آوردند، چی خواهد شد؟

چندی قبل رییس جمهورافغانستان، گروههای جهادی و طالبان را متهم به بازکردن پای خارجیان در داخل کشور کرد. وی، حزب اسلامی، جنبش ملی اسلامی و جناح‌های خلق و پرچم حزب دموکراتیک خلق و گروه طالبان را در جمله راه دادگان به خارجیان قرار داد.

رییس­ جمهور با شورشیان خواندن گروه طالبان، به آنها اخطار داده که اگر به پروسه ی صلح نپیوندد، عواقب کاربه عهده­ی خود آنها خواهد بود.

حال، این که طالبان به پروسه نپیوسته و نا امنی ها را به اندازه 11 درصد افزایش داده اند، آیا شورش ضد طالبی عواقبی است که حامد کرزی هشدار آن را داده بود؟ آخرین گزارش ناتو می گوید که حملات شورشیان از سه ماه به این سوء 11 درصد افزایش یافته است.

اکنون قوماندانان و برخی از مجاهدان پشتو زبان یا در طیف طالبان قرار دارند و یا در پست های دولتی کار می کنند و یا هم در شورش های ضد طالب دست دارند. آیا معنی این نکته این است که پشتونها، به این فکر افتاده اند که در نبرد میان طالبان و شورشیان ضد طالب، دست شورشیان بلند بوده و بهتراست که با کمک دولت و شورشیان، گلیم اپوزیسیون را هم از صحنه برچینند؟

اگر این فرض درست از آب در آید به این مفهوم است که این بار پشتون ها در سیاست گذاری های خود باز هم در تلاش اند تا به هر نحوی ممکن قدرت سیاسی را در افغانستان در قبضه داشته باشند.

تاریخ و مبارزه ی پشتونها درصف طالبان نشان داد که پشتونها، آن زمان ایتلاف شمال را بزرگترین مانع و خطر در راستای از دست دادن قبضه ی عنعنوی قدرت سیاسی در افغانستان می دانستند. اکنون، ایتلاف شمال آن روزی، در وجود جبهه ملی و به عنوان اپوزیسیون حکومت عرض وجود کرده است .

اپوزیسون متشکل از حزب جمعیت اسلامی، حزب وحدت اسلامی (شاخه­ ی محقق) و حزب جنبش اسلامی است. این احزاب به ترتیب به نمایندگی از تاجیکان، هزاره ها و ازبکها در کنفرانس بن در قدرت سهیم شدند.

رزاق مامون،خبرنگارافغان، در وبسایتش مطلبی در مورد احتمال از میان برداشتن جنرال دوستم نوشته است. مامون، در این مطلب، توصیه­ ی عبدالرب سیاف، یکی از رهبران مجاهدین سابق و عضوی مجلس کنونی، به حامد کرزی را آورده است:"دوستم را خنثی کن ورنه افغانستان بار دیگر به خاک و خون مالیده خواهد شد."

بر مبنی این حرف، متوجه وجود شکاف عمیق میان مجاهدین سابق ولی ناراضی از حکومت و مجاهدان راضی از دولت می شویم.

وزارت دفاع افغانستان با ارسال نامه­ ی، از جنرال دوستم، رهبرحزب جنبش، خواست تا باداشتن رهبریت حزب جنبش، از سمت رسمی اش در وزارت دفاع استعفاء دهد. چند روز بعد، ریاست امنیت ملی جنرال دوستم را به اتهام مانع تراشی در استخراج منبع نفتی شمال، به "خیانت ملی" متهم کرد.

ادعای ریاست امنیت باوجودی که از طرف حامد کرزی رد شد، اما، سران اپوزیسیون را بر سرحرفشان مصمم ترساخت. اپوزیسیون قبلاً هم معرفی جنرال دوستم را به دادستانی کل کشور (لوی سارنوالی) "غیراصولی و نابجا" خوانده بود. آیا این حرفها نشان می دهد که دولت مرکزی همزمان با شورشیان ضدطالب، عملیات منزوی سازی و از میان برداشتن جنگسالاران و مجاهدین را شروع کرده است؟

ایالات متحده­ ی آمریکا، یکی از متحدان استراتیژیک دولت مرکزی و عامل مهم در تحولات یک دهه­ ی اخیر، در قبال شورشهای ضدطالب، متهم ساختن دوستم به خیانت ملی و راه یافتن خارجیان به افغانستان با همکاری اعضای تشکیل دهنده اپوزیسیون، موقف خود را اعلان نکرده است.

دشواری های ایالات متحده ی امریکا در قبال حمایت یا عدم حمایت از شورش ضد طالب و یا عکس العمل نشان دادن به اتهام راه دهی خارجیان به اپوزیسیون، اندک نیست.

سه ماه قبل هییات کنگره ی امریکا با سران اپوزیسیون ملاقات نموده و تغییر سیستم ریاستی به سیستم فدرالی را یکی از بیرون رفت ها خواند.

وزارت خارجه ی افغانستان به تعقیب این دیدار واکنش نشان داده و گفت که اظهار نظرشهروندان خارجی در مورد نظام سیاسی افغانستان، "مداخله در امورافغانستان" پنداشته می شود.

سفارت امریکا هم، طی اعلامیه خبری ای دراین مورد اعلام کرد: "نظرات آنها {هییات کنگره} دراین دیدار خصوصی، نمایانگر نظرات رئیس جمهور و یا حکومت نیست."

دراین میان حتی اگر اظهارات آن هییات نشاندهنده­ی موقف حکومت آمریکا نباشد، خود روحیه و نیت تغییر سیستم حکومتداری حاکی از یک پیام دیگر است.

رهبران اپوزیسیون هر از گاهی دم از تغییر سیستم ریاستی به نظام پارلمانی زده اند تا به گفته ی احمدضیاء مسعود، رییس جبهه ملی، به تمرکز قدرت درارگ ریاست جمهوری پایان داده شود.

حاجی محقق رهبر وحدت اسلامی اعلام کرده است که آنها یک میلیون امضاء جهت تغییر نوعیت نظام جمع آوری کرده­ اند. یکی از شعارهای تبلیغاتی عبدالله عبدالله، رقیب سرسخت حامد کرزی درانتخابات ریاست جمهوری گذشته، تغییر نظام به نظام پارلمانی بود.

آیا درخواست تغییر نوعیت نظام بهانه­ ی سران اپوزیسیون جهت بقاء در ساحات تحت نفوذ شان (مناطق مرکزی و شمال) کشور نخواهد بود؟ آیا این خود نمی رساند که رهبران اپوزیسیون با ارایه طرح نظام فدرالی می خواهند حداقل از شر دولت مرکزی و شورشهای ضدطالب نجات یابد؟

آیا جنگسالاران و مجاهدین سابق خود را در استانه ی سقوط در بستر تحولات سیاسی یافته و اکنون می خواهند سناریوی سیاست را به نفع خود بازی کند؟

اینها سوالاتی اند که آینده، تحولات سیاسی، موقف کشورهای همسایه و ایالات متحده­ امریکا، میزان پیشرفت و استقبال از شورشیان ضد طالب، شورشیان ضد دولت (طالبان) و موقف اپوزیسیون، به آنها جواب خواهند گفت.

وسایل ارتباطی دیگر

علاوه بر وسایل گفته شده، راه ها و وسایل پیشنهاد شده ی ذیل نیز وجود دارد:

·         سخنرانیی در نمایشگاه های تجارتی لاینوکس؛

·         معرفی موسسه و فعالیت هایش درانستیوت های محلی یا کنفرانس دوره ارتقایی؛

·         بروشورها و اوراق تبلیغاتی که درمورد کارهای موسسه تان را معلومات می دهند؛

·         یک صفحه درمورد اهمیت کارهای موسسه تان در وبسایت نشرکنید؛

·         خبرنامه یا خبرنامه ی انترنتی که فعالیت و موفقیت های موسسه ی شما را از دید استفاده کنندگان خدمات معرفی کند؛

·         نشر اعلانات در مجله های مورد نظر؛

·         برگزاری محافلی چون تجلیل از روز"جامعه باز" و" معلومات رسانه "؛

·         گشت و گذار مداوم وسایط نقلیه شما در سطح شهر.

در آخرباید گفت که  امکان موفقیت شما  به وقت، منابع و پول مربوط است.

ازیاد نبرید: روی پیام های اساسی تاکید کنید!

درتمام کارهای ارتباطی متوجه  پیام های اساسی باشید . زیرا این پیام ها "ماهیت" کاری موسسه را نشان می دهند. درعین حال پیام ها شما را به استفاده کنندگان، رسانه ها وعامه ی مردم معرفی می کنند.

به یاد داشته باشید که این پیام ها باید افراد را به سوی مقصد شما بکشاند. علاوه برآن صحت  و درستی پیام  تاثیر بیشتر روی گیرندگان می گذارد.

برگزاری نمایشگاه تجارتی

شرکت در مباحث مرتبط به صنعت موسسه ی شما  موسسه را بیشتر در معرض دید و توجه قرارداده و پوشش رسانه ای آن را گسترش می دهد.

یکی ازساده ترین راه های اعتبار موسسه، شرکت فعال{مسوول ارتباطات عامه} در نمایش های تجارتی، گردهمایی های صنعتی و سیمنارها  است.

شما باید محفل ها را با هوشیاری انتخاب کنید. میان محافلی که ارزش بیشتر داشته و آنهایی که ارزش کمتردارند، تفاوت قایل شوید. هرقدرمحفل گسترده و وسیع باشد، به همان اندازه صحبت در آن سخت و رقابتی خواهد بود

هماهنگی فرصت صحبت در نمایشگاه های تجارتی

مساعد سازی زمینه صحبت در مورد موسسه، مستلزم تلاش های زیاد و همکاری های خیلی درازمدت می باشد.

در اکثرموارد باید با ترتیب کننده ی کنفرانسها حداقل ده ماه قبل در ارتباط باشید. برخی اوقات حتی شما  اگر بخواهید مجری این گونه برنامه باشید، باید هزینه ی بزرگذاری برنامه را پرداخت کنید.

اول، درمورد آن نمایشهای مرتبط به ساحه ی کاری موسسه که از ماه های قبلی برنامه ریزی شده اند، تحقیق کنید. معمولاً وبسایت برگزارکنندگان نمایشها یکی از راه های است که در این مورد معلومات می دهند.

 با  برگزار کننده ی نمایشها  درتماس گردیده و از برنامه های شان بپرسید. درعین حال؛ شرایط که آنها برای سخنگوی واجد شرایط تعیین کرده اند، نیز معلومات بگیرید.

علاوه برنمایشگاه های تجارتی متمرکز به موضوع لاینوکس یا منابع آزاد، بخت خود را در سایر انواع نمایشها نیز بیازمایید. به عنوان نمونه، خدمات گویندگی خود را برای بخش منابع بشری یا مجامع آموزشی کمپیوترعرضه کنید.

عین نکته اساسی که در تهیه و ارسال خبر به رسانه ها مهم بودند، دراجرای برنامه های نمایشی هم موثر اند. به این معنی که باید گیرندگان را بشناسید، موضوع جالب داشته باشید و آماده شریک سازی معلومات و تجارب درمورد کار و بار موسسه با گیرندگان باشید.

از آن مهمتر این که درجریان صحبت، نکات جدید برای شرکت کنندگان ارایه کنید.(به جای این که چند شعار تبلیغاتی در مورد موسسه یا لاینوکس داشته باشید.)

با ارایه معلومات کافی قناعت شرکت کنندگان نمایش را بگیرید. به این صورت به ترتیب کنندگان نیز می فهمانید که در نمایش های بعدی نیز شما  را انتخاب کند.

جلب توجه رسانه ها به نمایشگاه های تجارتی

اگرهدف شما از برگزاری نمایشگاه تجارتی کسب شهرت است، کاری متفاوت از کارهای ارتباطات عامه ی سایر موسسه  انجام دهید. به گونه نمونه، درجریان نمایش، آنها درغرفه ی خود  منتظر می مانند تا  گزارشگر از میان راهرو پایین و به سراغ آنها بیایند. برعکس، اگر گزارشگر به غرفه ی مذکور توقف نکند، نمایش دهنده نتیجه ی نه چندان جالب کارش را به پایان می برد. این، کاریست که هر فرد با گذشتن از این راه،  آن را بیان کند.

اگر تاکنون به این شکل عمل می کرده اید، حالا، زمان تغییر دادنش است. اگر می خواهید توجه رسانه ها را جلب کنید، تا آغاز نمایشگاه منتظر نایستید.

پس متوجه می شویم که ایجاد ارتباط قوی با رسانه ها - حتی ماه ها قبل ازبرگزاری نمایش-  حالا نتیجه می دهد. به همین خاطر بهتر است که دنبال رسانه های باشیم که قراراست این نمایشگاه را پوشش خبری بدهد. بهترین منبع معلومات گیری شعبه ارتباطات عامه ی نمایشگاه می باشد.

نام های روزنامه ها، رسانه های الکترونیکی و رسانه های آن لاین را - که مخاطبان آنها استند- را ازهمانجا بدست آورید. خیلی مهم است که این معلومات را تهیه کنید. زیرا ممکن است شما و ترتیب دهندگان نمایش عین خبر را به همان رسانه ها بفرستید.

اگر زمانی کشف می کنید که ترتیب کنندگان، برنامه ای را روی دست دارد که با تولید و خط مشی موسسه شما همخوانی دارد، از آنها بخواهید که موسسه ی شما را به عنوان نمونه، انتخاب کنند.

برنامه های تولید رسانه های که نمایشگاه را پوشش می دهند را بررسی کنید. درعین حال  برنامه های رسانه های علاقمند به نمایشگاه را نیز بخوانید. به عنوان مثال، هدف اولی یک کنفرانس عمومی درمورد لاینوکس، یک مجله اختصاصی کمپیوتر می باشد. با آنهم اکثر رسانه ها قبل یا بعد از اجرای کنفرانس، گزارش های ویژه  کنفرانس را نیز نشر می کنند.

این گزارش ممکن یک بخش مجله را دربرگرفته یا یک شماره به این نمایشگاه اختصاص  داده شود. اگر نمی توانید این معلومات را از طریق برنامه های کاری رسانه ها جمع آوری کنید، با آنها درتماس شده و از انها معلومات بخواهید.

گزارش های ویژه بهترین فرصت است تا موسسه پوشش رسانه ای بیابد. شما هم اگر ایده ای در ذهن دارید تا در گزارش ویژه انعکاس یابد، با رسانه ها شریک کنید.

لیستی ازموضوعات جالب را که در نمایش پوشش می یابند را تهیه کرده و طی یک اعلامیه خبری مجاب کننده به رسانه ها بفرستید.

جایزه، نتایج چشمگیریا نظریات متخصصان لاینوکس – مواردی که بتواند توجه رسانه ها را بخود جلب کند- را در مطلب تان ذکر کنید.

این جمله را درآخر نامه اضافه کنید:"برای معلومات بیشتر یا درخواست مصاحبه به این شماره تماس بگیرید...."

برای این که بتوانید رسانه ها را با خود داشته باشید، برنامه های نمایش را طوری عیار کنید که موسسه تان به عنوان "بخشی از راه حل"  معرفی کنید، نه "موسسه ای که نیازمند هزینه گذاری وقت و توجه خاصی است."

برنامه ریزی برای یک نمایش تجارتی

برای برنامه ریزی برگزاری نمایش های تجارتی باید حداقل چند ماه قبل تدابیری را بسنجید. اگربخواهید حضورمطرح داشته و نمایش شما موثرباشد، اقدام به ساخت یک غرفه نمایید (شخصی یا به کمک شریک کلیدی تان.)

از این که فضای نمایشگاه  محدود است باید از قبل برای غرفه جا خوش کنید. محل غرفه به اساس واحد متریک فوت به کرایه گرفته می شود. درعین حال ساخت یک غرفه قابل حمل چندین ماه را دربرمی گیرد. پس بهتر که آن را از قبل بسازید.

در زیرنکاتی را بیان می کنیم که با مراعات آن می توانید حداکثراستفاده از نمایشگاه خود داشته باشید.

قبل از نمایشگاه

برگزاری نمایشگاه بزرگ، مستلزم آمادگی همه جانبه می باشد. درغیرآن به مشکلات زیاد تدارکاتی مواجه خواهید شد. پس باید برنامه منسجم را ترتیب داده و میزان پیشرفت را مطابق به آن ارزیابی کنید.

1-      نمایشها را به صورت دقیق انتخاب و بررسی کنید.

برگزاری نمایشگاه مستلزم سرمایه گذاری زیاد (وقت، پول و منابع دیگر) می باشد. پس در بررسی ارزش نمایشگاه حسابگر و دقیق باشید. مثلاً، ایا کسانی که دراین نمایشگاه شرکت می کنند، ازمیان مشتریان شما باشند؟ زیرا نمایش دهی به چند صد تن از مشتریان مورد نظر بهتراز برگزاری نمایشگاه برای هزاران فردی که – فکر می کنید- به تولیدات شما علاقه ای ندارند، بهتر است.  

2-      دستنامه ی نمایشگاه را مطالعه کنید.

قبل ازهرکاردیگر، دستنامه ی رهنمای برگزاری نمایشگاه را بدست آورید. باید همه معلومات درمورد نمایشگاه دراین دستنامه موجود می باشد. تقسیم اوقات پیشنهاد شده و یا تایید شده، فارم ها و نحوه ثبت نام، نقشه زمین نمایشگاه، مشخصات نمایشگاه، سخنرانان مورد نظر و سایر جزییات مهم دیگر را در آنجا مطالعه کنید.

3-      اهداف خود را مشخص کنید

 از قبل درمورد نتایج متوقعه از برگزاری نمایشگاه را به صورت روشن تصور کنید. آیا می خواهید شهرت موسسه را بلند ببرید یا مشتریان جدید بدست آورید؟ آیا می خواهید که میزان رقابت ها را اندازه بگیرید؟ پس اهداف مشخص برای تعیین ارزش نمایشگاه برای موسسه ی تان هم می باشد.

4-      میزان موفقیت را تعیین کنید.

برای رسیدن به هرهدفی راه های تعیین میزان موفقیت مشخص کنید. این معیارها را تا حد امکان شفاف و دقیق تعریف کنید. به عنوان نمونه، با برگزاری یک نمایشگاه، شما تعیین می کنید که 1000 بروشور تولید کنید؛ معلومات ارتباطی از دو صد تن ارتباطی جدید به دست بیاورید و یک سردبیر کلیدی را به نان چاشت دعوت کنید. این معیارها برای حدس هزینه مالی نمایشگاه هم کمک می کند.

5-      برنامه نمایشگاه  را بنویسید.

این برنامه باید شامل تقسیم اوقات کاری، لیست فعالیت های تدارکاتی و اسم افراد و وظایف آنها شود. منتظرانجام کار به صورت شانسی نباشید. درغیر آن، بنا به قاعده مورفی (هرچیزی را که اشتباه تلقی کنید، اشتباه می شود.) اگر کارنکنیم این قاعده بر موفقیت ما سایه می افگند.

6-      پیام کلیدی برای غرفه نمایشگاه انتخاب کنید.

یک نمایشگاه خوب مانند یک اعلان تجارتی برجسته بازدید کنندگان زیادی را به خود جلب می کند. این یکی  افراد زیادی را نسبت به یک پیام صوتی ناهنجار به غرفه ی تان جذب می کند.

7-      غرفه را دارای فضای باز و جذاب طراحی کنید.

غرفه­ی با فضای باز دیدارکنندگان را به غرفه می کشاند. البته نباید موانعی مانند چوکی و میز مانع داخل شدن بازدیدکنندگان به غرقه گردد. درعین حال نشان موسسه باید به اندازه کافی بزرگ بوده  و از فاصله دور قابل مشاهده باشد. با نصب کردن بروشور بر دیوارغرفه میزان گردش به اطراف غرفه را به حداکثر برسانید.

گرافیک های جالب برای جلب مردم کار بگیرید. برای نمایش، بهتر است تا از کمپیوترهای لب تاپ، مونیتورهای فلت اسکرین (صفحه پهن) استفاده کنید. زیرا فضای محدود را هم نیاز دارید.

اگرفضای کافی داشته باشید برای نشستن بازدید کننده گان چوکی بگذارید. درهرحال یک غرفه قابل حمل باید به سادگی نصب گردیده یا از جایش برداشته شود.

8-      اسامی اشتراک کنندگان نمایشگاه  را اعلان کنید.

برچسب های چون "شما را درغرفه شماره 1525 کنفرانس جهانی لاینوکس ملاقات می کنیم" را در اعلامیه های خبری تان ذکر کنید. حتی می توانید این برچسب را بر روی هر شی دیگر نصب کنید. اعلامیه ی خبری نشراخبار نمایشگاه را با رسانه ها شریک کنید. سردبیران را به غرفه دعوت کرده  و زمینه ملاقات آنها را با سخنگوی مساعد سازید.

9-      وسایل ضروری دیگربه شمول بروشور و سایر مواد قابل توزیع را تهیه کنید.

اگر می خواهید نیازمندیهای جمعی بازاریابی به روز شوند، همین حالا دست به کار شوید. به این صورت است که در روز برگزاری نمایشگاه  با دستان خالی از بازدید کننده استقبال نخواهید کرد. فورم نظرخواهی را طراحی کرده و ازحدس زدن درمورد نظریات بازدید کنندگان پرهیز کنید.

توجه بازدیدکنندگان را با مواد قابل توزیع (بروشور...) به غرفه جلب کنید. با  این کار حس لذت بری را نیز در آنها برانگیخته و آنها از دیدن نمایشگاه تان لذت خواهند برد. علاوه برآن قلم های که نام موسسه روی آن حک شده باشد، نیز موثراست. به تولید شعارهای جذاب دیگر نیز فکر کنید.

10-  سلاید های معرفی کننده پاورپاینت و دیموس را برای نمایش آماده کنید.

این مواد بینندگان را به غرفه شما جلب کرده وزمینه ارایه معلومات بیشتر را مساعد می سازد. سلاید های معرفی  کننده (Presentations) به یکبارگی همه معلومات را به بینندگان ارایه می کند.

1. به کارمند غرفه تان هویت و شکل ظاهری متفاوت از دیگران بدهید.

درمورد لباس کارمند تان فکر کنید. جاکت های ورزشی، تک پوشها و گل مخصوص یخن به ساده گی می تواند نماینده شما را هویت متفاوت بدهد.

2.  کارمندانی را که قرار است در نمایشگاه شرکت کنند، ازقبل آموزش دهید.

این نکته خیلی مهم است! کارمند شما را باید بداند که مردم از آن انها چه توقعی دارد. آنها باید ازتمام برنامه های جدید معلومات داشته باشد. درعین حال روی ابتکارات موسسه نیز تاکید صورت گیرد.

آنها باید نحوه پخش دیموس و پاورپاینت را بدانند. راه های حل مشکلات عادی این برنامه ها را نیز به آنها آموزش دهید. هیچ کاری غیرحرفوی تر از این نیست که کارمند شما نحوه فعال سازی دیموس را نداند.

در جریان نمایش

1-      تقسیم کاری نمایش را به صورت دورانی میان کارمندان تنظیم کنید.

مسلم است که کارمند شما برای غذاخوری و استراحت وقت لازم دارد. به این صورت برنامه کاری انها را بصورت دورانی بسازید. اگر آنها تمام روز در غرفه باقی نمانند، خوشحال خواهند شد.

2- به کارمندان وظیفه بدهید که معلومات بدست آمده از بازدیدکنندگان را یاد داشت کنند.

کارمندان را تشویق کنید تا همه ی نکاتی را که درمورد نیازمندی از بازدید کنندگان می شنوند، یاد داشت کنند. بهتراست تجارب بازدیدکنندگان را از نمایشگاه لاینوکس هم یاد داشت کنند. درعین حال به آنها اهمیت شماره تلفن و ای میل آدرس بینندگان را گوشزد کنید. اگر با استفاده از این معلومات یک پرونده ارتباطی بسازید، بهتراست.

3-  کارمندان را تشویق کنید که از مردم به صورت و لب خندان استقبال کنند.

جالب است که این کار اکثر اوقات فراموش می شود. اگربا کسی پیشامد خوبی شود، این رابطه تاثیرخود را می گذارد. کارمندان نباید پیش به دروازه ورودی نمایشگاه بیایستند. درعین حال آنها نباید درحینی که در نمایشگاه اند، به تلفن کسی جواب بدهند.

برخورد دوستانه بینندگان را وا می دارد تا لحظه ای در پیشخوان غرفه ی شما با یستد. اگرکارمندان دارای رفتار مودب بوده  و رویه همکاری با بینندگان داشته باشد، برای نمایشگاه موثر است. کارمندان باید از تمام عرصه های کار معلومات داشته باشد. آنها باید به هرسوال و درخواست بینندگان جواب داده بتوانند. این کار تاثیر مثبت بر روی بینندگان می گذارد.

بعد از اجرای نمایش

1.      اگر شخص یا رسانه ای از شما معلومات کتبی (چاپی) می خواهد، بالافاصله معلومات را بفرستید.

معلومات خواسته شده را تا 24 ساعت از زمان درخواست بفرستید. ارایه جواب به موقع تاثیرخاص روی طرف می گذارد(آنها فکر می کنند که عین شکل نمایش شما نیز موفق بوده است.)

2.      کلمات کلیدی راجع به نمایشگاه را پشت پاکت خط یا در"نوارموضوع" ای میل بنویسید.

حتماً نام موسسه وعنوان کنفرانس را  پشت پاکت خط یا نوارموضوع ای میل بنویسید. با خواندن این کلمه گیرنده مطمین خواهند شد که ای میل شما "Chunk/ بی ارزش" نیست.

3.      بینندگان را دربازدید از تمام بخشها راهنمایی کنید.

خود را متقین سازید که با اضافه کردن معلومات مرتبط به وبسایت و فرصت های قابل استفاده برای گیرندگان در موسسه، بسته اطلاعات چاپی ای شما به یک بسته جوابگو تبدیل می شود.

4-  بعد از ختم نمایش بازدید کنندگان را تعقیب کنید.

هیچ چیزی نمی تواند میزان موفقیت شما را نشان بدهد (بجزاز دو مورد ذیل):

-          آیا بازدید کننده گان نمایشگاه  سراغ خرید تولیدات شما می آیند یا خیر.

-           رسانه ها توجه خاصی به تولیدات شما نشان می دهد یا نی.

تعداد افرادی که درمورد تولیدات شما  از طریق نمایش های تجارتی آگاهی یافته اند را یادداشت کنید. با استفاده از این معلومات درمورد سرمایه گذاری روی نمایشگاه های دیگر تجدید نظرکند.

5- تجاربی را که از اجرای نمایش بدست می آورید، تحلیل کنید.

بعد ازختم نمایشگاه، کارهای انجام شده و کارهای انجام نشده را تجزبه کنید. نظر دیگران را در مورد همه بخش های نمایش جویا شوید. توجه خاصی به بازخورد ارتباطی مشتریان داشته باشید. این درسها شما را در برگزاری بهتر نمایش های بعدی کمک می کند.

سایر وسایل ارایه ی معلومات درارتباطات عامه

تنها  اعلامیه خبری وسیله معلوماتی حرفوی درارتباطات عامه نیست. وسایل دیگر اطلاع رسانی هم وجود دارد که می توان در اوقات مشخص از آنها استفاده کرد.

اعلامیه های خبری معمولاً معلومات کافی و نسبتا سطحی را درمورد یک حادثه (یا یک موضوع) جهت نوشتن خبر ارایه می کند. سایر وسایل اطلاع رسانی معلومات عمیق تر و گسترده تر را در بردارد.

از مطالب فیچری، مطالب ویژه شده به یک فرد (bylined Articles)  و ای میل برای انعکاس احساسات بشری، ارایه معلومات دعمیقتر درمورد یک موضوع  و بلند بردن شهرت موسسه استفاده می شود.

مطالب فیچری

مطالب فیچری موضوعات خبری را با جزییات بیشتر شرح می دهند. در این نوع نوشته ها با  محدودیت "آخرین مهلت" مطرح درخبر مواجه نیستیم. هرزمانی که خواسته باشیم یا سردبیر بخواهد، مطلب فیچری می نویسیم. فیچرها معمولاً بر مبنی حقایق خبری روزانه نوشته می شوند.

تصورکنید که سیستم عامل لاینوکس درتمام بخش های موسسه شما با موفقیت تطبیق گردیده و حالا از آن استفاده می کنید.

این رخداد، ارزش خبری بالایی دارد. آیا می خواهید دراین مورد مطلب فیچری بنویسید. اما چگونه؟ متوجه باشید که کارشما با سرهم کردن حوادث تمام نمی شود. به عنوان مسوول ارتباطات عامه موسسه،  رخداد را به صورت کامل تشریح کنید. به عنوان مثال، از مشکلات دوره انتقال (از سیستم قبلی) به محیط لاینوکس بنویسید. درمورد نقش آن بخش موسسه که نقش بیشتری دراین پروسه داشته است، بیشتر بنویسید. فراموش نکنید که تاکنون الفبای کار را نوشته اید.  

مطالب فیچری نیازمند تحقیقات و کارهای ابتکاری بیشتر می باشد. اما درهر حال معلومات مذکورباید موثق باشد. فیچر باید فکت ها، آمار، نمونه های و قصه های واقعی و شیرین افراد را با تحلیل بیشتر به نسبت اعلامیه ی خبری،  دربرداشته باشد.  

شما می توانید روی علایق بشری بیشتر تمرکز کنید. دراماتیک بودن مطلب را بیشتر سازید. همانگونه که در تبلیغات از حاشیه روی ها جلوگیری می کنید، در فیچر هم روی بعد مشخصی تمرکزکنید. زیرا مردم مطالبی را که پشت ماسک ارتباطات عامه، از اموال تجارتی تبلیغ می کنند، دوست ندارند. درعین حال هیچ سردبیری این ترفند را نادیده گرفته نمی تواند.

برتری دیگرمطالب فیچری آن است که سردبیران نسبت به این گونه مطالب دست بازتردارد. زیرا که فیچرها معلومات کافی را برای تشریح یک موضوع در بردارد. زمانی که یک مطلب فیچری توسط یک منبع با اعتبارنوشته شده و قیمتی هم به ازای ان پرداخته نشود مسلماً سردبیران مطلب را  قیمت و قدر گزافی می نهند.

تمام نوشته ها باید خواننده را به خود جلب کند. دو سه جمله اول پاراگراف اول باید سردبیر را متقاعد کند تا  به خواندن مطلب ادامه بدهد. مطلب فیچری مقدمه قوی ترنیاز دارد. فیچرباید طوری نوشته شود تا به دل خواننده گان چنگ بزند. سرخط  یا عکس جذاب شاید بتواند متن فیچر را در جذب خواننده یاری رسانند.

برای مطالب فیچری می توانید افتتاحیه های گوناگون انتخاب کنید. برخی از افتتاحیه ها برای تکان یا رم دادن خوانندگان نوشته می شوند. بعضی از آنها باعث هیجانی شدن حس کنجکاوی خوانندگان می گردند. برخی معلومات را به شکل سرزنده ارایه کرده و یا سناریوی حادثه را به گونه ی واقعی و یا تصوری به تصویر می کشد. برخی از افتتاحیه ها بصورت خلاصه و مشخص، حالت و طبیعت خبر را بیان می کند.

بدنه ی مطلب باید به ترتیب منطقی بازشده و با نکته به یاد ماندنی ای پایان یابد.

قوت و ضعف محتوای مطالب فیچری نظربه موضوع داغ یا مرتبط به فعالیت های موسسه، خوانند گان احتمالی و مهارت های نگارشی نویسنده از یکدیگر متفاوت است.

به همین خاطرمطالعه فیچرهای که درمحیط لاینوکس نشر می شود، برای یافتن ایده های جدید و آموزش روش های فیچرنویسی وسیله ی خوب استند.

شما می توانید مطالب فیچری را با "سردبیربخش فیچر" روزنامه ها یا مجلات تجارتی بفرستید. قبل از این که زحمت نوشتن را به جان بخرید، با رسانه ای که می خواهید مطلب را برای آن بنویسید، در تماس شوید. از آنها بپرسید که آیا به سوژه علاقمندی دارد یا نه.

این مطلب باید چارچوبه خاص موضوعی داشته؛ تعداد کلمات آن معیین شده باشد. تصاویر یا نقاشی ها هم شرح داده باشد.  

شما می توانید نکات مشهوری را که قبلا درمورد موسسه شما نشر شده  در این مطلب اضافه کنید.

مشوره قبلی با سردبیران بی نهایت ارزش دارد. زیرا آنها خوانند گان را بهتر از شما می شناسند. به همین خاطر ممکن است دید و نگاه جدیدی را در رابطه به موضوع به شما پیشنهاد کنند. با تمرکز برتوصیه های سردبیران می توانید خوانندگان را یافته و مطلب را مطابق به برنامه نشراتی آنها عیارسازید.

پس به هراندازه  اعلامیه ی خبری جامع و مکمل باشد، به همان اندازه رسانه ها به آن اهمیت می دهند.

راه دیگر آن است که سردبیر را از سوژه مورد نظر با خبر سازیم. دراین صورت خود رسانه مطلب را می نویسد. شما می توانید به آنها تجارب و مصاحبه های موضوعی را شریک سازید.

به هرروی، به یاد داشته باشید که هدف این مطلب، جذب پوشش رسانه ای و معرفی موسسه تان می باشد.

مطالب ویژه (by lined)

سطری که نام نویسنده را در اول متن نشان می دهد، به نام  سطر معرف نویسنده (byline) یاد می شود. این نام قبل ازهمه، نشاندهنده  یک منبع است تا ابهام را از منبع دور کند.

تعداد کلمات مطلب ویژه  مشخص نیست. اما مسلماً بر یک مفهوم استوار می باشد. این یکی، ایده های شخصی خود نویسنده را انتقال می دهد. پس لازم نیست همیشه در آنها عینیت مساله را در نظرداشته باشیم.

موضوعات، شکل تولیدات و پیش بینی های مرتبط با لاینوکس و منابع آزاد سوژه خوبی برای مطالب ویژه شده  می باشند. علاوه برآن معلوماتی که قبل از انجام کاری برای مردم داده می شود، گیرندگان را به خود جلب کند. در ضمن سردبیران همیشه منتظر خبردهی از "حوادث جدید" ی می باشند.

مطالبی که یک فرد طی آن نظریاتش را درمورد موسسه ی تان بیان می کند، باید مشخصات مثبت موسسه  را بازتاب بدهد. طوریکه موسسه را به عنوان نهاد (رهبر و مبتکر) معرفی کند. زیرا با این نوع اظهارات موسسه مورد توجه قرار خواهد گرفت.

سردبیران نیز نهادهای برجسته و مشهور جامعه را دوست دارند. زیرا آنها اغلب خبر سازند.

به همین خاطر پرسش از سوژه های مورد علاقمند رسانه ها حیاتی است. ازخود بپرسید آیا این خبر داغ است؟ سوژه های مطرح در دنیای مطبوعات کدامهایند؟ سوژه های را که قرار است رسانه ها درمورد آن بنویسند را در تقسیم اوقات نوشتاری رسانه ها بیابید.

کوشش کنید که فعالیت های موسسه را در محیط لاینوکس با علایق رسانه ها همسان سازی کنید. بعد ازین مرحله، کار نوشتن را شروع کنید.

بصورت طبیعی، سخنگوی یا فرد کلیدی موسسه باید مطلب ویژه (bylined) را بنویسد.

ممکن است رییس ارشد و یا خود شما مطلب ویژه شده را بنویسید. برخی اوقات مسوول ارتباطات عامه مطلبی را نوشته و به نام سخنگوی موسسه به نشر می سپارد.

در این صورت نویسنده باید به انعکاس ایده های سخنگوی باید متعهد باشد. به عبارت دیگر مطلب باید حاکی از ایده های سخنگوی باشد تا مسوول ارتباطات عامه. درغیرآن سخنگوی مسوولیت مطلب را به عهده نمی گیرد.

برتری دیگر این گونه مطالب آن است که می توان آنها را در جمعی نیز خواند. برعکس شما می توانید یک سخنرانی را هم به شکل مطالب ویژه (by line) بنویسید. 

نوشتن ای میل

یکی از راه دیگر برقراری ارتباط با گیرنده گان کمپاین ارسال ای میل است. پس نباید موثریت یک ای میل خوب را در ارتباطات عامه را دست کم بگیریم.

مسوولان افزایش بودیجه حتی می تواند با ارسال ای میل موثری هزاران دالر را بدست آورند. در این راستا ای میل های انگشت شماری نتوانسته اند زمینه عقد قرارداد، فروش اموال و یا احراز پست کاری ای را مساعد نتواند.

در ارتباط ازطریق ای میل می توانید با عده ای مورد نظر در تماس شوید. پس هر ای میل فرصتی است تا  با گیرنده تان تماس مفید و کارا داشته باشید.

به عنوان نمونه می خواهید با فارغان مرکز محلی آموزش کمپیوتر درتماس شده و از فرصت شغلی برای آنها خبر بدهید. دراین گونه موارد به آنها ای میل بفرستید.

برای خبر دارکردن این افراد باید نام و ای میل آدرس این افراد را از انستیوت بگیرید. اگر درمقابل این همکاری، شما هم دست موسسه مذکور را بگیرید، ارتباط میان موسسه و انستیوت ادامه خواهد یافت. به عنوان نمونه، می توانید لینک های وبسایت تان را با آنها شریک کنید و یا نامی از این انستیوت در ارگان نشراتی تان بیاورید و یا هم تبلیغات آنها را بدون درخواست پول نشر کنید.

امیدواریم که ارتباط ای میل بتواند رابطه موثری را برای موسسه، برنامه های کاری تان با سایر نهادها ایجاد کند.

 متوجه باشید که ممکن ازطریق گیرنده برای شما اسپم های زیادی ارسال شود. و این نکته منفی ای است که در پس ارتباطات ای میلی نهفته است.

ارسال اعلامیه ی خبری  

دیتابیس ارتباط با رسانه ها بهترین منبع برای برقراری ارتباط با سردبیران، گزارشگران، نویسنده گان آزاد و آنهایی است که باید اعلامیه ی خبری را دریافت کنند.

اگر افراد بیرون از این حلقه را نیز باخبر می کنید، بهتر که از خدمات ارسال اعلامیه خبری استفاده کنید.

اگر بخواهید به چندین منبع خبری اعلامیه خبری بفرستید، این کار پول گزافی می خواهد. زیرا ممکن است قیمت استفاده از خدمات توزیع اعلامیه خبری بلند باشد. به همین خاطر در حین تصمیم به توزیع اعلامیه ها، تعداد منابع خبری را به تناسب توان مالی، تعیین کنید.

در امریکای شمالی برخی از بنگاه های  توزیع  کننده اعلامیه خبری اینهایند:

·         PR Newswire ( www.prnewswire.com )

·         Canada Newswire ( www.newswire.ca )

·         BusinessWire ( www.businesswire.com )

این بنگاه ها گیرنده گان را به اساس موضوع  و  ساحه کاری دسته بندی می کنند. این، شانسی است که شما می توانید رسانه های مشخصی را مخاطب قرار بدهید. ممکن سردبیران بخش تکنالوژی یا طبی را در نظر داشته باشند. امکان دارد گیرنده ی شما سردبیران روزنامه ها باشد یا افراد دیگر. درهرحال کارمند بخش مشتریان بنگاه ها تمام گزینه ها را با قیمت شان برای شما توضیح خواهد کرد.

اعلامیه های خبری در کمپاین ارتباطات عامه نقش مهم دارند. چه اینکه هر اعلامیه خبری جدید به سردبیران و مردم دیدگاهی نسبت به موسسه ی شما می دهد.

زمانی که مراحل گفته شده بصورت حرفوی انجام شود، هویت و شهرت موسسه  بلند می رود. به یاد داشته باشید که تنها  اعلامیه ی خبری  وسیله برقراری ارتباط حرفوی نیست. بدیل های دیگر نیز وجود دارد.

ده نکته اساسی برای نوشتن خبرنامه

توضیحات داده شده ای قبلی را در ده نکته ی زیر خلاصه می کنیم.

1. سرخط زنده و متحرکی بنویسید تا توجه سردبیر را جذب کنید؛

سرخط به خبرنامه برجستگی خاص می بخشد. عنوان را کوتاه، زنده، گویا، باروحیه و دارای پیام و بار معنایی مثبت بنویسید. به جای"جین دویی جایزه گرفت"، عبارت"جین دویی فرد اول سال معرفی شد" را بنویسید. مهمترین معلومات را درسرخط بنویسید.

این اصول یکی از قاعده روزنامه نگاری است که دو پاراگراف اول خبرنامه باید فکت های مهم درمورد چه کسی، چی، چه وقت، کجا و چطوری بدهد. این معلومات جالب را درانتهای خبر گورنکنید!

2. مبالغه نکنید و ادعاهای بدون دلیل نداشته باشید؛

سردبیر بوی تبلیغات تجارتی را از مایل ها به این سوء حس می کند. پس به جای این که درصدد نفوذ بالای سردبیرباشید، معلومات واقعی و قابل استفاده را ارسال کنید. باید نکات و راهکردهای که دخالت موسسه را درقضیه رسانده و یا منافع موسسه را محقق سازد را در خبرنامه بیان نکنید. برعکس تلاش کنید تا راهی را بیابید که پای موسسه را از قضیه بیرون کشیده و اما روی نکات و فاکت های ارایه شده، تاکید بیشتر به خرچ بدهید.

3. متن خبرنامه را به سبک زنده، جذاب و روشن تعیین کنید؛

خبرنامه را با زبانی بنویسید که شور درونی شما را به خواننده انتقال داده بتواند. اگرخبرنامه خسته کن و بی حال نوشته شود، سردبیر فکر می کند که پیام خبرنامه نیز روشن و جذاب نیست. ممکن است وی به این اندیشه بیافتد که شما هم کاندیدای خوب برای مصاحبه درمورد خبر مذکور نیستید. پس جالب بودن خبر مساوی به ارزشمندی خبر است.

4. بخش پایانی خبرنامه را زنده، گیرا و روشن بنویسید؛

5 . خبرنامه را دردو صفحه یا کمتر از آن بنویسید؛

اگرحرفهایتان را طی دو صفحه خلاصه نتوانید، به معنی است که شما سرعت لازم درارایه مستقیم پیام را ندارید؛

سردبیران همیشه دنبال معلومات ساده، خوشخوان و مکملی اند که با اندک تغییراتی دروبسایت نشرشده و یا درستون روزنامه به چاپ برسد. برای اخبار فوق العاده مهم صفحه سوم را هم اضافه کنید. اما این کارباید با مهارت و دقت های ویژه اجرا گردد.

6 . شماره ی تماس را بنویسید؛

هر خبرنامه باید یک فرد ارتباطی را برای تماس و معلومات گیری معرفی کند. این فرد، سخنگوی موسسه است او باید ازمحتوای خبرنامه معلومات کافی داشته باشد. او باید به تمام سوالات رسانه ها پاسخگو باشد.

7- کمترین حد اصطلاحات علمی را در خبرنامه بکاربرید؛

واژه های تخنیکی که صرف کاربران لاینوکس با آن اشنا استند را کمتر استفاده کنید .... زبان علمی و تخنیکی به زودترین فرصت کهنه شده و هم چنان باعث برانگیختن قهرخواننده گان می شوند. آنها نمی دانند که شما چی می گویید.

هدف شما آن است که پیام خود را برای هرچی بیشترافراد برسانید و نمی خواهید دامن گسترش جامعه ای گیرنده گان را محدود کنید. رسانه های اختصاصی نیز از زبان ساده و عام فهم استفاده می کنند. آنها صرف از واژه های علمی و اختصارات قابل فهم برای عموم خوانندگان، کار می گیرند.

8. روی این نکته تاکید کنید: مفیدیت، مفیدیت و مفیدیت!

این توصیه مرتبط به مفهوم "نگویید، بلکه نشان دهید" است. هیچگاهی روی موضوعاتی که برای تایید آنها دلایلی ندارید، پافشاری نکنید. پس نگویید چیزی"بی همتا" یا "بهترین" است؛ به جای آن مثال های عینی از مفیدیت آن داده و مفهوم را به صورت واقعی نمایش بگذارید.

9. مشخص و با جزییات بنویسید؛

 مارشا یودکین مولف کتاب "شش قدم به سوی اعلان رایگان" این نکته را بیان می کند:"بلی، اما نشانه های مثبت بودن شما چیست؟" اگر تنها نام تولیدات و خدمات را ذکرکرده اما درمورد آنها معلومات ندهید، هیچ چیزی به اندازه این کارخواننده را عصبانی نمی کند.

خواننده گان باید حداقل تصوری از تولیدات و خدمات جدید شما درذهن داشته باشد. این موضوع به خصوص زمانی مهم است که ازعرضه تولید یا خدمات جدید خبر می دهید. درین حالات خبرنامه را به فرد ناآشنا با تولیدات و خدمات بدهید. بعد ازخواندن مطلب از او بخواهید که تصورش را درمورد تولید یا خدمات مذکورطی چند کلمه بیان کنید.

10. خواندن نسخه نهایی!

این مرحله به سادگی فراموش می شود؛ اما نهایت مهم می باشد. همیشه نسخه نهایی را دوباره بخوانید.

بهتراست یک نسخه آن را به همکارتان (ممکن است ویراستارنسخه نهایی باشد) بدهید. او به صورت اساسی نکات دستوری واملایی را بررسی و ویراستاری خواهد کرد. به یاد داشته باشید که در ارتباطات عامه هیچ اشتباهی به اندازه غلط تایپی کارغیرحرفوی، تلقی نمی شود.

کدام نکات یک خبرنامه را قابل قبول یا مردود می سازد؟

همه می دانیم که کار سردبیران فشرده اند و معاش شان اندک. خبرنامه منظم و حرفوی، با وارد آوردن تغییرات اندک شکلی و اصلاح جهت تطبیق سبک نوشتاری به صورت کلمه به کلمه رسانه ای مورد نظر قابلیت چاپ را دارد.

یک کارمند لوس انجلس تایمز درمورد خبرنامه می گوید:

"یک خبرنامه خوب، معلومات زیادی را به شکل ساده و روان ارایه می کند. این معلومات جزییات کامل را درمورد حوادث آینده بیرون می دهد. ممکن موضوع خبرنامه گزارش زمان بندی شده ازیک حادثه باشد. شاید کسی روی تغییراتی که درپست افراد بلندرتبه رخ داده و یا تغییر روند کاری یک موسسه، خبرنامه بنویسد. امکان دارد وی روی اخبار و فیچرهای دیگر خبرنامه تهیه کند."

یک خبرنامه بد که اغلب مورد استفاده ای رسانه قرارنمی گیرد، حاوی اشتباهات ذیل است:

-          روی محلی کردن و طبیعی سازی خبر{درآن} کار نشده است؛

-          این گونه خبرنامه ها معلومات کافی را دربرنداشته و یا معلومات آنها، نادرست می باشند(چه کسی، چی، چه وقت، کجا، چرا و چطوری را کم دارند.)؛

-          نبود معلومات ضمیمه ای جهت برقراری ارتباط با موسسه؛

-          طول بیش ازحد. (خبرنامه را دریک الی دوصفحه با کلمات متناسب به پیام، بنویسید.)

-          تمام شدن مهلت آخری: این، زمانی رخ می دهد که ازآخرین مهلت ارسال خبر گذشته یا خبربعد ازوقوع حادثه بسیار ناوقت به رسانه فرستاده می شود.

نوشتن خبرنامه کارسخت نیست. معلوماتی راجع به چه کسی، چی، چه وقت، کجا، چرا و چطوری را با هم درآمیزید. درصورت ضرورت معلومات اضافی دیگر هم بر آن علاوه کنید!

برخی اوقات خبر بالافاصله - بعد ازفرستادن- نشر نمی شود. دراین گونه موارد باید به نویسنده وقت داد تا سبک و داستان خبر را دوباره نویسی کند.

درخبرهای لاینوکس، نویسنده ممکن است منابع بیشتر را برای موثق سازی، ریشه یابی حقایق و ارایه معلومات استفاده کند. آنها ممکن نکاتی ازصحبت های منبع دست اول را بیاورد. علاوه برآن چشم دیدهای منبع دست اول، آمارها، دلایل و نتایج حادثه را نیز ذکر کند. درضمن نویسنده ممکن است مطالب شما و معلومات ارایه شده ای رقبای بازار را با هم مقایسه کند.

مهت آخربرای نشرخبرخیلی مهم است. زیرا نمی توان زمان چاپ روزنامه و نشربرنامه رادیویی یا تلویزیونی را به تعویق انداخت. اگرنتوانستید اخبار را به وقت مشخص بفرستید، منتظر فرصت بعدی باشید.

بایدها و نبایدهای ارتباط با رسانه ها

زمانی که معلومات و اخبار را برای سردبیران می فرستید، به عنوان مسوول ارتباطات عامه موسسه بایدها و نبایدهای را مراعات کنید.

بایدها

خود را به سردبیران، خبرنگاران و نویسندگان آزاد با ارسال ای میل معرفی کنید. بهتر است آنها را برای صرف قهوه یا صرف طعام دعوت کنید. چند پاراگراف یا چند صفحه را به خاطر معرفی خود و فعالیت های موسسه، با آنها شریک کنید.

بعد ازجلسه، تشکرنامه ای از قبولی دعوت شما به آنها بفرستید. درضمن، به آنها تذکربدهید که درصورت ضرورت با شما در تماس باشند. زمانی خاصی را برای ملاقات بعدی نیز مشخص کنید.

حتما  آنها را درجریان برنامه های آینده ( محافل ویژه، اخبار و برنامه ها) و اهداف خود قرار بدهید.

اگر می خواهید محفل ویژه ای داشته باشید، حداقل دوهفته قبل از برگزاری محفل، رسانه ها را از طریق ارسال خبرنامه ای به ای میل ادرسهای شان باخبر سازید. بعد ازچند روزای میل تعقیبی بفرستید.

قبل از تدویر جلسه دوباره  دروقت مناسب، تماس تلفونی بگیرید. طی این تماس، امکانات ملاقات و زمینه مناسب مصاحبه  دهی را درحاشیه  محفل را با آنها درمیان بگذارید. اما درکل هر قدرمحفل گسترده برگزار شود، به همان اندازه توجه بیشتر به آن جلب خواهد شد.

معلومات را مطابق به نیازمندی هر رسانه عیارسازید. به عنوان نمونه، برای تلویزیون ها به اندازه کافی تصویرارسال کنید. علایق بشری را در خبری که برای مطبوعات می نویسید، افزایش دهید و در برنامه های رادیویی مصاحبه ها را زیادتر نمایید.

حتما نام کسانی که از تجربه های شخصی اش حرف می زند،  برای رسانه ها معرفی کند. به یاد داشته باشید که رسانه ها قصه های خوب و جالب را دوست دارند.  قصه های واقعی به دل مردم چنگ زده  و به مراتب از خبری که مملو از آمارهای لاینوکس باشد، بهتراست.

رسانه ها را از قابل دسترس بودن سخنگو در زمان دلخواه شان اطمینان بدهید. اگراین کار انجام ندهید، گویی همه ای زحمات شما بیهوده بوده است.

حالا، شما و سخنگوی موسسه تکلیف هایتان را انجام بدهید. در ذهن خود، سوالات احتمالی و جواب آنها را قبلا داشته باشید. در ضمن باید درمورد خبر، فکت ها، آمار و تجارب شخصی را آماده داشته باشید.

نباید ها

نباید خبرنامه یا معلوماتی را به صورت مبهم و مملو از مطالب کلی به رسانه ها ارسال کنید.

خبر اگر نتواند همه فاکت را انعکاس بدهد، حداقل باید  قناعت سردبیر را فراهم کند. درحقیقت زمانیکه خبر شما شانس نشر شدن را می یابد، درواقع نوعی از ارتقا را برای موسسه ای تان در پی دارد.

به یاد داشته باشید جلب پوشش خبری برای یک خبر در یک فضا رقابتی شدید انجام می شود.

هیچ وقت به رسانه تذکر ندهید که شما از آنها چی می خواهید. برعکس، از آنها بخواهید که سوژه مورد علاقه آنها چه می باشد. از سردبیربپرسید که اگر گزارشگری در اطاق خبر باشد که علاقمندی به جامعه لاینوکس و یا منبع آزاد دیگر باشد.  

زمانی که شما نیازمندی های آنها را درک کنید، شکل اخبار را مطابق رضایت آنها عیار کنید.

رسانه های کم شهرت چون روزنامه های محلی، کیبل تلویزیونی، ژورنال های تجارتی، روزنامه های اختصاصی – موضوعی را هم درنظر داشته باشید.  برای همین، همیشه  اخبار  را بررسی کنید تا تفاوت های محتوای رسانه ها را دریابید.

نظارت از پوشش رسانه ای

در ارتباطات عامه بهتراست که ازاخبار مرتبط به موسسه تان (اخبارداخلی، رقابت ها و فعالیت های جدید صنعتی ساحه کاری) باخبر شوید. 

یک برنامه ارتباطات عامه و رسانه های جامع باید سطح عمومی تغییرات محیط لاینوکس را تعقیب کند. پس همیشه از تغییرات صنعتی و تحولات ممتدی که در قوانین جامعه رخ می دهد باید آگاه باشید.

اگر وقت اضافی داشتید با تایپ نام موسسه تان در شبکه های جستجوگری چون گوگل و الت ویزتیا  پوشش خبری از موسسه تان را دنبال کنید. اما نکته آن است که منابع مشهوری چون گوگل و الت ویزیتا تنها، آمار داده های آن لاینی را به شما نشان می دهد.

یکی از راه های تعقیبی موثر و ثابت دیگر برای نظارت از پوشش رسانه ای، استفاده از خدمات نظارت بررسانه ها و یا خدمات clipping service می باشد..

وبسایت لیست ازخدمات نظارت از پوشش رسانه ای را ارایه می دهد.

در بخش پنجم بخش های از خبرنامه  را می آوریم. در ضمن راه توزیع فکت ها در لای ساختار منظم نوشته را نیز به شما نشان می دهیم.

"فروش" اخبار به رسانه ها

سردبیران و تولیدکنندگان باید به صورت واضح علاقمندی گیرنده گان را بدانند. معمولاً این توان از ورای میزان آشنایی سردبیر با خوانندگان سرچشمه می گیرد.

سردبیران بصورت مداوم در مورد مطالبی که باید عرضه گردد، تصمیم می گیرند. لابد هر سر دبیر این کار را از جمله ای وظایف اصلی خود می داند.

بخشی از این قضاوت ها به موضوعاتی بر می گردد که به نظرسردبیر، گیرنده گان آنها را دوست دارند. بخش دیگر، موضوعاتی اند که سردبیر فکر می کند، گیرندگان "باید"به آنها علاقمند بوده و یا علاقمند "خواهند شد."

یک سردبیر زیرک به اندازه ای که دنبال محتوا یک مطلب می باشد، متوجه نحوه ارایه و شکل آن نیز است.

به یاد داشته باشیم که نقش  رسانه ها تنها به  گزارشگری محدود نبوده، بلکه تحلیل و تجزیه حوادث و موضوعات نیز از جمله ی وظایف آنها می باشد.

در حقیقت تحلیل ها و تبصره ها، ساحه نفوذی" متخصصان" است. این گونه موارد، بهترین فرصت را برای  متخصصان مساعد می سازد تا نظریات شان را در باره ی به یک عده مسایل بیان کرده و به شهرت یابی موسسه کمک گردند.

سردبیران، به عنوان روزنامه نگاران تعهد ثابتی نسبت به 5 کلمه پرسشی (چه کسی، چی، کجا، چه وقت و چرا) دارند. گاهی اوقات از "چگونگی" رویداد، هم می پرسند.

پس همیشه در خبرنامه ها معلومات روشن، مرتبط به این پنج سوال، ارایه کنید. هم چنان می توانید محتوای این پنج سوال را به عنوان بهترین راهنما جهت جلب توجه سردبیران استفاده کنید.  

در ضمن، راه عرضه ی معلومات برای قبولی یا رد معلومات، نقش کلیدی دارد. شما باید" خبری را قصه کنید." این خبر را باید جالب و منطقی نوشته، وقت و مکان مناسب، برای عرضه آن، تعیین کنید.

چه کسی

چه کسی معمولاً مرتبط به نام سازمان، سخنگویان و مقام های می باشد که از آنها در خبرنامه نقل قول می آورید. این افراد و نهادها باید با توجه به  تخصص، پست و نفوذ شخصیتی شان، برای نقل قول گیری  انتخاب شوند. زیرا این یکی اعتبار و صحت فکت های خبر را در ذهن خوانند گان بلند می برد.  

ذکر نام موسسه تان (به عنوان منبع) شانس خوبی برای ایجاد هویت و پرستیژعالی را فراهم خواهد کرد.

هدف از ذکرنام موسسه آن است تا آن را با عنوان یک منبع معتبر درساحه صنعت و ساحه کاری خود معرفی کنید. هر زمانی که یک خبرنامه  را برای رسانه ای می فرستید، خبر، توجه سردبیران را جلب می کند. زمانی که خبر نشر شود، خبر، توجه خوانندگان را نیز با خود خواهد داشت.

حالا، فرض کنیم تمام حالات میان رسانه ها عین شکل باشد، شانس انتخاب شدن خبر شما، وابسته به میزان نفوذ سخنگوی موسسه تان است.

چی؟

"چی" موضوع اصلی خبرنامه است. مثلاَ؛ خبر ملاقات های پیشبینی شده، برنامه های جدید یا حادثه های جالب دیگر. طبیعی است که  شانس تحت پوشش قرارگیری یک آگهی­ غیرمعمول یا مهیج نسبت به آگهی های عادی بیشتر است.

پس هر آن اقدامی را که جهت افزایش شانس انتخاب انجام می دهید، به عنوان یک تلاش و اقدام جهت انتخاب شدن خبر شما، به شمار می رود.

اگر"چی" مربوط به ملاقات یکی از کارمندان موسسه و یا یک فرد داوطلب باشد، جهت افزایش شانس انتخاب شدن خبر،  متوجه علایق بشری (مرتبط به شخص یا برنامه های کاری وی)  باشید.

اگر این فرد متخصص بلند پایه لاینوکس یا شخص با نفوذ محلی باشد، ذکرنام آنها تاثیر عالی روی  اعتبار و شهرت خبر می گذارد. زیرا هر قدر آن فرد، متشخص و معروف باشد، به همان اندازه شانس گزینش اخبار بلند رفته و صحت خبر برازنده ترمی گردد.

اگر "چی" حادثه ای چون نمایش های تجارتی در لاینوکس باشد، این، جالبتراست! زیرا سردبیران، این گونه اخبار را نسبت به سایر خبرنامه های عاجل و معلوماتی،{به سبب عنصر"وقت"} عاجل تر می پذیرند.

کجا

کلمه "کجا" نقش اساسی بازی می کند. هر زمانی بخواهید از ارتباطات عامه چیزی بدانید، به اهمیت خبردهی رسانه ها جهت تولید خبر یک حادثه متوجه می شوید. از این که رسانه ها برنامه ها و معلومات تصویری را بیشتر می پذیرند، کوشش کنید تا به تصاویر و اخبار مرتبط به این خبر آخری را هم به رسانه ها بفرستید.

اگر معلومات یا خبرنامه ای برای رسانه ها می فرستید، خود را متیقین سازید که آدرس دقیق رسانه های را که می خواهید گزارشگرش برای پوشش خبری در محفل حاضر گردد را به صورت درست و دقیق نوشته اید.

اگر گزارشگران برای آدرس هر محفل تماس تلفنی بگیرند، وقت آنها ضایع می شود. با آنهم برای ارایه معلومات، فردی را که از محافل و آدرس ها معلومات دقیق داشته باشد، در خبرنامه معرفی کنید.

این شخص گزارشگران را قادر می رسد تا سر وقت معیین به محفل رسیده و هم چنان مواد تصویری مرتبط به خبر را هم جمع آوری بتوانند. در کنار این مساله، همیشه متوجه رخدادهای بعدی بوده و هم چنان به رویدادهای که می توانید از آن به نفع خبر خود سود ببرید را به یاد داشته باشید.

تکرار می کنم که هدف آن است تا شما بصورت غیرمسقیم و ناخود آگاه حس کنجکاوی  یا  سرزندگی  را در گیرنده گان برانگیزانید. پس همیشه با این هدف خبر را برای رسانه ها بفرستید.

چه وقت

برای اکثر موسسات مفهوم "چه وقت" مثل این است که انجام یک کار در"هروقت" ممکن باشد. درحالی که لازم نیست برای نشر خبرحادثه ای مانند نمایش های بازرگانی، یک سال منتظرباشیم.

در عوض بیکار نه نشسته و با اندک خلاقیت، انکشافات و نکات کنونی را به خورد رسانه ها بدهید.

به عنوان نمونه؛ اخبار مربوط به اقتصاد و قیمت تولیدات انحصاری، سوژه های خوبی برای اخبارلاینوکس می باشند.

علاوه برآن افزایش تقاضای نوع جدید کمپیوتر در محیط لاینوکس موضوع خبری خوبی برای لاینوکس است.

زمان، موضوع حیاتی برای پخش اخبارباشد.

 اگر محفلی را تجلیل می کنید یا روی نمایش تجارتی ای کارمی کنید، طبعاً به سردبیر وقت بیشتری می دهید تا درمورد، فکر کرده و یک گزارشگر را جهت پوشش خبری این محفل بفرستد.

 برای این که موفق به این کار شوید، چند روز قبل با سردبیر در تماس شوید. زیرا ممکن است که سردبیر فرصت اعزام گزارشگر را نداشته باشد. درین صورت، وی چی وقت می تواند این محفل را تحت پوشش خبری قرار دهد؟

کنترول وقت، موضوع حیاتی است. خوشبختانه برخورد برنامه ریزی شده با وقت استفاده موثراز وقت را ساده تر می سازد.

دراین مسیر، قانون اول آنست که همیشه قبل ازقبل رسانه ها را وقت کافی برای پوشش دهی محافل بدهید. 

برای رسانه های که اخبار تازه نشر می کنند (رادیو، تلویزیون، و برخی از روزنامه ها) باید حداقل دو روز قبل از این محفل خبر داده شود. برعکس اگر این محفل به صورت ضروری و عاجل نباشد، بهتر است که رسانه ها را یک هفته قبل از این محفل خبر بدهید.

برای مجله ها و ژورنال های تجارتی یک یا دو هفته کمترین وقت - برای اکثرحوادث- می باشد. اگر این وقت به سه تا چهارهفته تمدید شود، بهتراست.

قاعده دوم آن است که از فرستان معلومات درزمانی که سردبیران مصروف اند، خود داری کنید. زیرا ممکن آنها در آخرین لحظات مهلت اخری انجام یک کار بوده و یا مصروف کار با رسانه های دیگر باشد.

در عین حال زمانی که سردبیران به تنهایی کار می کند یا همکاران کافی در  دسترس ندارد (زمانی که گزارشگران دور از دفتر و دربرگزاری همایش تجارتی ای مشغول باشد) معلومات را نفرستید.

به صورت عموم، وقت های اداری (میان 9:30 قبل ازظهر و 2:00 بعد ازظهر) بهترین زمان ارسال مطالب و اخبار می باشد. زیرا که این کار به گزارشگران شانس نوشتن خبر می دهد.

در دوشنبه ها و جمعه ها {درفرهنگ اروپایی} به مقایسه سایر روزها، حجم و شدت کار بلندتراست. به همین خاطر بهتر  که به رسانه ها معلومات ارسال نگردد. با آنهم بهتراست از سردبیر بپرسید که وی ترجیح می دهد مطالب را در کدام روزها دریافت کند.

اگر زمانی از خبرنگاران می خواهید که محفل را پوشش دهد، برای تاییدی آمدن و یا نیامدن گزارشگر، با سردبیر تماس نگیرید.

سردبیران وارد آوردن فشارجهت ارسال گزارشگران را دوست ندارند. آنها درعین حال ممکن که در همان روز مورد نظر، خبرنگار و فیلم بردار نداشته باشد تا برای پوشش رسانه ای محفل شما بیاید.

اخبار ثانیه به ثانیه تغییر می کنند. به اثر این مساله ، ممکن محفل شما از لیست پوشش رسانه ای یک رسانه افتاده و گزارشگر به جای دیگر اعزام گردد.

این کار معمول است. پس اگر حرف شما روی کرسی نه نشست، فکر نکنید که سردبیر فقط با شما سخت می گیرد!

اگر در عوض برنامه مذکور را با کمال میل بپذیرید، سردبیر کار شما را تقدیرمی نماید. ممکن در فرصت های بعدی حداقل چندین خبرشما را نشر کند.

چرا؟

تاکنون دانسته ایم که "چه کسی" به خبرعلاقمند است؛ "چی"باید پوشش خبری یافته و باید "چه وقت" اخبار را برای سردبیران بفرستیم.

حالا، به ارتباط عنصر"چرا"ی خبر، باید به دو سوال ذیل پاسخ داد:

- چرا خبر را برای رسانه ارسال می کنید؟

 -  چرا باید سردبیران، خوانند گان، شنوندگان یا بینندگان به خبر شما علاقمند گردند؟

ممکن در یک خبر نکات خیلی جالب مرتبط به عناصرچی، کی، کجا، چه وقت وجود داشته باشد، اما عنصر"چرا" به تنهایی عامل قابل ملاحظه ای برای سردبیران درحین بررسی ارزش خبری یک حادثه به حساب می آید.

چرا خبر شما برای یک گیرنده مهم است؟ چرا آنها می خواهند که درمورد این موضوع  با خبر شوند؟ کدام مشخصات، محفل شما را از سایر محافل برتری می دهد.

اکثر فعالیت های موسسه ها بر محور دلایل وقوع یا نتایج حاصله از آن بررسی می شود. پس به هر اندازه دلایل و اثرات را برجسته ترکنید، شانس گزینش خبر شما زیاد است.

به عنوان نمونه؛ اگر میزان استفاده از سبک تبلیغاتی خاص در محیط لاینوکس افزایش یافته باشد، باید درخبر دلیل خاص آن را بیان کنید. این دلیل، سررشته اصلی ای است که خبر به اساس آن نوشته می گردد.

علاوه برآن، ذکرچند دلیل درباره وقوع یک حادثه درمتن خبر، ارزش خبری، خبر را بلند برده و بی روحی را از متن خبر برمی چیند.  

وارد کردن برخی از معلومات آماری می تواند تاثیرعنصر" چرا" را در خبر افزایش دهد.

به عین شکل این قاعده در مورد موضوع عادی ای چون استخدام یک فرد عادی نیز صادق است. به عنوان مثال؛ چرا فلان پست حساس فلان شرکت، خالی بود؟ چرا این فرد را برای پست استخدام کرده اند؟  با اضافه کردن جواب به یک یا هر دوی این سوال، علایق خبری افزایش می یابد.

یکی از قواعد اساسی در ارتباطات عامه این است:"هرگز از مشخصات ویژه ای یک تولید تعریف نکنید؛ همیشه از فایده های تولید بگویید."

برعکس مفیدیت یک خدمت یا تولید است که صرف به استفاده کننده می رسد. حالا، اگر بگوییم که این تولید یا خدمت برای شما چه  دارد، به این مفهوم است که  اگر این تولید را بخرید، می توانید از مفیدیت های گفته شده ی آن استفاده کنید.

بصورت کلی نباید از ارایه معلومات عمومی در مورد تولید و خدمات هم چشم پوشی کرد. بلکه باید در کنار توضیح مفیدیت ها توضیحات کلی درمورد تولید ارایه کنید. دلیلی که باید این کاربکنیم، ساده است.

خواننده گان، استفاده کننده گان بالقوه اند. پس هرقدر آنها معلومات شفاف درمورد تولید یاخدمات بدست بیاورند، به همان اندازه جذب تولید وخدمات خواهندشد.

اگر خبرنامه درباره یک محفل باشد، باید به "چرا" های زیادی را پاسخ بدهید. به عنوان نمونه؛ چرا حالا این خبرنشرشده است؟ چرا موسسه شما این محفل را اساسگذاری و حمایت می کند؟ کدام افراد و به چی علتی به این محفل شرکت خواهند کرد؟

همیشه معلومات اضافی را در مورد علت مسایل بنویسید. بهتراست تاثیر احتمالی وقوع حادثه را نیز بنویسید. هیچ گاهی سردبیران را به حالت معلق نگذارید. آنها از خود خواهند پرسید:"به کدام دلیل این طوری شده؟" اگرجواب این"چرا" را در خبرنگنجانیده باشید، خود با دست خود، خبر را عازم زباله دانی کرده اید.

چطوری؟

تشریح دلایل و تاثیرات یک رویداد، علاوه بر ارایه جواب به "چرایی" خبر، بصورت طبیعی زمینه بروزعنصر"چطور" را مساعد می کند.

چطوری این حادثه رخ داده است؟ اجرات موسسه شما دراین ارتباط چه بوده است؟ چطوری موسسه تان تصمیم گرفت تا دست به این اقدامات و ابتکارات بزند؟

چطوری این تغییرات زندگی مردم و معاملات بازار را دچار تغییرخواهد کرد؟ تشریح این همه "چطوری" ها، رنگ و علاقه مندی خاصی را در خبر ایجاد می کند.

 

هدف گیری رسانه های دیگر

در نمایش های تلویزیونی و برنامه های رادیویی، سردبیران و برخی از گزارشگران و حتی مجری برنامه، در نشر شدن و یا نشر نشدن خبر نقش دارند.

در سایر انواع رسانه ها، تولیدکننده، تصمیم می گیرد که کدام اخبار در دوره های بعدی پوشش یابد.

باید حین ارسال خبرها و ارتباط گیری با کارها و وظایف تهیه کنندگان و معاونین اش توجه داشته باشید. طوریکه برخی از تولید کنندگان یک یا دو خبر تولید می نماید،

برعکس دستیاران تهیه، کارکردهای مشخصتر را به عهده دارند. به عنوان نمونه؛ دستیاران افراد مناسب برای مصاحبه را جستجو کرده و حاضر به مصاحبه می نماید.

پس بهتر است که به جای تولید کننده با دستیار وی در تماس شوید.  

تلویزیون

ارزشهای خبری در خبرهای روزنامه  و خبرهای تلویزیونی مشترک می باشند. تنها استثنای خبرهای تلویزیونی این است که درخبرهای تلویزیونی بیشترروی عناصر و ابعاد دیداری خبر تمرکز می شود.

ممکن است برخی از برنامه های تلویزیونی توجه شما را جلب کنند. اینها شامل برنامه های تعلیمی- معلوماتی، برنامه های خبری مرتبط به اجتماع و محل و یا اخبارتجارتی  می شوند.

در مورد محتوای برنامه های رسانه های محلی معلومات جمع آوری کنید. به مجرد انجام این کار، خبر را به رسانه ی بفرستید که از خبر شما در مصاحبه ی اختصاصی داخل استدیو و یا فیچر استفاده می تواند.

رادیو

زمان نشر اخبار در رادیو خیلی محدود می باشد. برای عناوین و خلاصه اخبار مهم، وقت محدودی تعیین شده است. با آن هم برنامه های رادیویی شانس خوبی برای مطرح کردن موسسه  می باشد.

برخی از رادیوها وقت اضافی ای را برای پوشش اخبار و فیچرها اختصاص می دهند. این گونه برنامه ها را به نام "برنامه های پیش زمینه ای" هم یاد می کنند.

اکثر اخبار شبکه لاینوکس به مقایسه برنامه های عادی، شانس بیشتر انعکاس یابی را دارند.

اگر بخواهیم شانس نشر اخبار بلند برود، انها را باید به رسانه های ویژه ی خبررسانی ارسال کنیم. درهرساعت 45 دقیقه به اخبار، ورزش، آب وهوا، گزارشهای ویژه وسایر مطالب فیچری اختصاص داده می شود. درحالی بقیه 15 دققیقه بقیه به مسایل تجارتی اختصاص دارد.

پس اگرخبر را به رسانه ی ویژه تجارت بفرستید، به همین تناسب شانس نشر اخبار پایین می آید.

تمام استدیوهای رادیویی شبیه به مجله و روزنامه کار می کند. فرق آنست که در رادیو دیپارتمنت های بیشتر، گزارشگران زیادتر و منابع اضافه تر موجود است.

معمولاً اخبار مورد علاقه ی جامعه گیرنده  و اخبار مورد توجه سرمایه گذاران، بیشتر مورد توجه دست اندرکاران رسانه ها نیز می باشند.

درمورد نشر خبرهای موسسه  در قالب اخبار"لاینوکس برای تجارت"، باید بگوییم که این کار انجام شدنی می باشد. 

با اینهم یک نکته را متوجه باشید که  اگرحتی هدف شما  تبلیغ  از موسسه باشد، نباید خبر به شکل اعلان تجارتی بوده یا مانند مطالب تجارتی با شکلی از تاثیرات ویژه تهیه شوند. 

از تعصب در خبر دوری کنید. هیچ عاملی به انداره تعصب و تبعیض اعتبار خبر را  لطمه نمی زند. زیرا تعصب عاملی است که به زودترین فرصت خواننده گان را از خبر روگردان می کند.

مصاحبه ی اختصاصی

مصاحبه های اختصاصی رادیویی و یا تلویزیونی، بهترین راهکرد جهت پوشش دهی موضوعات بیشتر می باشد.

درمصاحبه های اختصاصی معمولا متخصصان یک بخش را به عنوان اشتراک کنندگان برنامه دعوت می کنند.

دراین گونه برنامه ها معمولا شماره ی برای تماس با برنامه اختصاص داده می شود.

به این صورت و با توجه به زمینه های فراهم شده در مصاحبه های اختصاصی، این گونه برنامه ها، بهترین زمینه را برای افزایش میزان شهرت موسسه فراهم می کند.  

برای اجرای بهتر مصاحبه های اختصاصی ، دستیارتهیه، مسوول برقراری ارتباط با مهمانان جالب توجه  می باشند. تولید کننده، نقش هماهنگ کننده تمام پروسه ها را به عهده دارد.

علاوه برآن گیرندگان می توانند از طریق تلفن و ای میل نظریات شان با برنامه شریک سازند.

در مصاحبه های اختصاصی میزبان، مصاحبه کننده، هماهنگ کننده ی برنامه، تماس گیرندگان را انتخاب نمی کنند. آنها نظرشخصی خود را درمورد نظریات مهمانان نیز ابراز نمی کنند. 

اگر خواهان شرکت درچنین برنامه ها استید، بهترین راه، تماس با تهیه کننده و یا معاون تهیه کننده می باشد.

درصورتیکه برای برقراری تماس با این افراد محدودیت وضع شده باشد، بهتر است با آنها در تماس نشوید.  

بحران رهبریت سیاسی در روند احیای افغانستان

افغانستان با هزینه گذاری مبلغ نزدیک 6 میلیون دالر آمریکایی از محل کمک های نهادهای و کشورهای بین اللملی، بعد از یک دهه حمایت همه جانبه سیاسی و تخنیکی ایالات متحده ی امریکا و پیمان ناتو، تاکنون از ترور، فقر و زیر بناهای به شدت ضعیف عنعنوی رنج می برد. روند صلح و آشتی ملی همواره با بندش ها و ناکامی مواجه اند. این همه، گویی، به اثر بحران رهبریت به میان امده اند.

اگربرگردیم به حرفهای بینامین دیزاییلی که می گفت:"همه ی قدرتها به نحوی اعتماد است و ما{قدرتمنداران} به پیشگاه مردم درخصوص این اعتماد {بالای ما} جوابگو می باشیم" در می یابیم که مقام های حکومتی و مدیریتی حکومت کنونی، این اصل طبیعی را زیر پا کرده اند. به همین خاطر است که انها در اعتماد ملی سپرده ی نداشته و متاسفانه در برابر تعهدات شان در قبال احیای کشور احساس جوابگویی ندارند. علاوه براین، طرح و تطبیق یک ایده درمیدان عمل مستلزم وجود تخصص و افراد متخصص می باشد؛ چیزی که به ندرت می توان از آن درمیان کدرهای حکومتی صحبت کرد. پس زمانیکه اعتماد، احساس جوابگویی به مردم و تخصص و تخصص گرایی در سیستم حکومتی موجود نباشد، راندمان کاری حکومت افت کرده و مطلق گرایی بر وضعیت و جامعه همانند تحمیل عده ی بر سرنوشت مردم حاکم خواهد شد. و درنتیجه – مانند اول کار- ما شاهد خلاء بزرگی درعرصه رهبری سیاسی درسطح کشور استیم.

بعد از یک دهه و با وجود انباشت هنگفت کمک های مالی جهت رشد و انکشاف زندگی افغانها و حکومت مرکزی، هنوز تغییرات مورد نظر نه در زندگی افغانها و نه در اجرات و پاسخگویی دستگاه حکومتی دیده می شود. به اثر همین وضعیت است که مردم هنوز کابوس برگشت طالبان را در سر داشته و از فساد اداری، تبعیض و افزایش میزان تولید مواد مخدر و کشت کوکنار هراس دارند.

علاوه برآن عده ی از مردم ازدستگاه اجراییه (ازجمله پولیس) رضایت ندارند. چنانچه گزارش تحقیقی کمیسیون حقوق بشرافغانستان درمورد رضایت عمومی مردم چند ولایت شمالی کشور از اجرات پولیس چنین حاکی می باشد:"سه چهارم شهروندان این شهرها از رویه پولیس با مردم راضی میباشند. یافتههای این نظرسنجی در عین حال بیانگر آن است که نیمی از پرسششوندگان، اداره پولیس را سالم نمیبینند. این نظرسنجی توسط یک تیم یازده نفره از کارمندان این دفتر در ماههای سنبله و میزان سال 1390، ضمن مصاحبه با 411 تن از شهروندان و مقامات دولتی به شمول 199 زن و 212 مرد در شهرهای مزار شریف، آیبک، شبرغان و سرپل صورت گرفته است. "(جهت معلومات بیشتر درمورد جزییات این گزارش به وبسایت این کمیسیون از طریق لینک ذکر شده در بخش منابع مراجعه نمایید.)

این گزارش ما را به یاد حرف اولیفدر ویندل هولمز می اندازد که می گوید:"وقایع قبلا اتفاق افتاده و وقایعی که در آینده اتفاق می افتند، اندکترین تاثیر را بر درون مان دارد." و اگر این اصول را بر درون و گذشته و اینده رهبران سیاسی کنونی اعمال نماییم، در می یابیم که رهبران ما در درون چیزی نداشته اند که باد حوادث گذشته و سو استفاده های کنونی بر درون آنها غلبه کرده است . با آنهم، نمی توان از کارکردهای نسبی حکومت با درنظرداشت شرایط، چشم پوشی کرد. ولی این پذیرش به معنی چراغ سبز به شرایط موجود نبوده  و اگر حکومت پیشنهاداتی را در جهت بهبودی وضع در نظر بگیرد، از خلاء کنونی رهایی خواهد یافت.

  یکی از راه های بیرون رفت، تربیه نسل جدید از ورای گذرانیدن تحصیلات عالی درخارج از کشور و با معیارهای امروزی می باشد. چه این که افغانستان میراث دار زیربنای تعلیماتی کهنه و اغلب ناکارآمد می باشد. اگر بخواهیم براین ناکارآمدی و کهنگی زیربناها غلبه کنیم، نیازمند به جوانان نواندیش، مبتکر و با دیدگاه جدید استیم.  زیرا بدون ایده ها و معیارهای دگرگون تر از حالت کنونی،  قادر به احیای اقتصاد جنگزده و روند به زمین خورده روند انکشاف اجتماعی نخواهیم بود. اگر دست اندرکاران و رهبران عرصه سیاست کنونی به جای جستجوی منافع شخصی و فاسد کردن قدرت سیاسی و یا محافظت از طرفداران قانون گریز و قانون شکن خود به یکدیگر گوش بدهند، تا اندازه ی می توانند در راه صلح و آشتی ملی قدم بر دارند. ولی با آنهم و با توجه به ضعف شخصیتی و تخصصی رهبران کنونی، مردم به سختی از انها پیروی خواهند کرد.

رهبران می توانند روی توانایی های بالقوه ی خود در جهت کسب توانایی های رهبریت روند احیای زیربناها، اجتماع و فرهنگ سیاست تلاش کرده و درصدد کسب اعتماد ملی برآیند. دراین زمان است که انها توانایی های اداره و رهبریت سیاسی را درخود یافته و مردم به آنها اعتماد خواهد کرد. چه اینکه توانایی انجام یک کار مقوله ی است که همه بر آن متفق اند. چنانچه درکتاب مقدس هندویزم می خوانیم:"افراد توانمند در ما نفوذ می کنند." و درنهایت، حکومت می تواند جهت جبران فوری نواقص دستگاه اجرایی خود و تسریع روند احیای کشوری، سکتور خصوصی را حمایت کند. ازجمله احیای امنیت و ارایه بسته های حمایتی مالی و سوبسایدی و مساعد ساختن زمینه ی رقابت برای همه ی شرکت ها می تواند موثر واقع گردد. و درنهایت راه حل های گفته شده می توانند در برخی از موارد حکومت را در جهت غلبه به خلاء سیاسی کنونی حمایت کند.

بحران بصورت نوعی به وضعیتی گفته می شود که مردم با هیچ گزینه مواجه نبوده و نمی دانند که در کجا و به دنبال چی ها بروند. این حالت، وضعیتی است که هم اکنون افغانها چه در معاملات سیاسی با کشورهای همسایه و چه در معاملات کوچک کار و باری شان با ان مواجه اند. مطابق به گفته های کریستوفر گالوین، رییس اجرایی شرکت موترولا"پیروان شما می خواهند بدانند که در کجا می روند." و این نکته ی است که رهبران عرصه سیاست و اجیای کشور از آن بی خبرند.

به اساس همین دلایل است که ما ادعا می توانیم که درافغانستان بحران رهبریت وجود دارد؛ موضوعی که به شدت نیازمند افکار جدید نسل نوین و هم چنان راه حل های جدید می باشد.

اگر نهادهای بین اللملی و کشورهای جهان می خواهند به کمک افغانستان بشتابند، باید به افغانها با ارایه بورسیه های تحصیلی (به جای دالر و یورو) و سایر برنامه های آموزشی دست بدهند. به عبارت دیگر به جای ماهی دادن (و آن هم برای چند روز) ماهیگیری را به افغانها نشان بدهند.

 درنتیجه می توان گفت که با توجه به افزایش میزان کشت کوکنار و تولید مواد مخدر، فقر، فساد اداری، نا امنی و شکست پی در پی روند آشتی ملی و رایزنی های سیاسی، افغانستان به شدت از بحران رهبریت رنج می برد. زیرا که هیچ کس نمی داند به کجا برود و چه بکند. و این ها مولفه های ایند که باید جهت رفع انها از طریق تعلیم و تربیه نسل نوین تلاش جدی صورت گیرد.

نسخه ی انگلیسی این مقاله

 

وبلاگ نویس باشیم یا فیسبوک چی؟

دو سه ماه می شود که مطلبی در وبلاگم نگذاشته ام. کارهای مداوم و فضای باز و جذاب فیسبوک  نمی گذاشتند برای وبلاگم بنویسم. امروز از خودم پرسیدم چطور می شود که ایده ای را که چقدر فیسبوک می تواند روی وبلاگنویسی تاثیر داشته باشد در این نوشته انکشاف دهم.

یک سال قبل به اندازه ای که کشته مرده ی وبلاگنویسی بودیم؛ فیسبوک را متروک فکر می کردیم. اندک اندک که تب لینک دهی، نظربازی و بگیر و نمانهای فیسبوک در سبد نامه های ورودی جی میل مان رخنه کرد؛ مریدان گردن گذار فیسبوک گشتیم. اما علت های دیگر هم در کار بود یا است؟

محیط فیسبوک امکان می دهد با دوستانم به تناسب وقتم و به اسرع فرصت، تماس داشته باشم؛ درمورد حرفهای آنها، گپ بزنم و مهر رد و قبول بخورم. دریچه چت و نظر بازیها گاهی ثانیه ای نمی گذارد حرف مان یخ بزند نیز یکی از کشش های فیسبوک بود. به همین خاطر در فیسبوک احساس تنهایی نمی کنم.

علت دوم وقت گذاری برای فیسبوک، آنست که مرا ملزم به صرف دقایق و ساعتهای زیاد برای نوشتن مقاله ام نمی کند. خوب، خواهید پرسید که به این صورت دقت و کیفیت کامنت های فیسبوکی به پایه پخته گی نظریات مطرح در وبلاگ نیست؟ نمی دانم. اما تجربه شخصی ام نشان داد که آدم در ارایه کامنت در فیسبوک وقت بیشتر را صرف نمی کند. برعکس در محیط وبلاگ، باید دقایق زیادی را - چون اسب های آبی- چشم به اوقیانوس کلمات بدوزیم تا مبادا غلطی رخ نماید! پس می توان گفت که کیفیت کامنت های وبلاگ، بالاتر و روشن تر از کامنت های فیسبوکی است. به همین دلیل برای کسانی که راحتی، شور و سرگرمی بیشتر را  و یا وقت و حوصله کامنت های جانانه و جان کش و وقت گیر را ندارند، فیسبوک جای راحت می باشد.

سرگرمی، عامل سوم جذب افراد می باشد. لینک آهنگ های تصویری، صوتی، ای بوک ها، عکس ها، وبلاگ ها، رادیوها و تلویزیون ها همه در فیسیوک جای خود را دارند. با یک کلک می توانم در مورد عکسهای دوستانم یاد داشت بگذارم و احساساتم را با انها شریک سازم. فکر کنید که دیروز سفری در کنار بحر داشته اید، دلتان نمی خواهد جای باشد تا عکسها و کلیپ های دست جمعی و شخصی تان را با همسفران یا باز ماندگان رحیل سفر و همه اصحاب فیسبوکی را سهیم کنید؟حتما. (این ناکجا آباد نا تصور شدنی برای روزش، فیسبوک می باشد!)

چند روز قبل یکی از دوستانم در میدان هوایی دوبی گیر مانده بود؛ من بدون وقفه ای، از حادثه باخبر شدم. ازکجا؟ از کامنت و به اشتراک گذاری خاطرات سفرش. حالا فکر کنید اگر می خواست در وبلاگش نشر کند، چند روز بعد من سراغ وبلاگم را می گرفتم؟ ایا وبلاگ محلی است که این گونه حرفهای غیر رسمی را به اشتراک گذاشت؟

درکتاب"ژورنالیزم آنلاین" شبکه های اجتماعی به عنوان یکی از منابع مهم خبری دانسته شده اند. حتی نویسنده ی کتاب آنها را در شمار رسانه ها آورده است. پس با توجه به این برداشت و تجارب شخصی خودم، اگر کسی مانند من نتواند زودتر دست و روی به وبلاگش بکشد و اما در فیسبوک بنویسد، کار به دور از کارهای روزنامه نگاری نکرده است. علاوه بر آن اکنون می توان در چند ثانیه  محدود یک پارچه معلومات را از طریق تویتر به صدها فرد برسانیم.

اگه به نوشته های قبلی من سر بزنید، سر و اخم های وبلاگم را رسمی می یابید. من تلاش داشته ام  ایده ها را درچارچوب رسمی انتقال دهم. درحالی که من در فیسبوک، بیشتر غیر رسمی و راحت بوده ام. به همین خاطر بوده که کامنت های بیشتر از فیسبوک می گیرم تا وبلاگم. تازه، یک اعتراف دیگر هم می کنم: من از فیسبوک برای تبلیغات مطالب و وبلاگم استفاده می کنم؛ ولی زمانی که خواننده ی وبلاگم می گفت که لینک بده، جانم می برآمد! برعکس در فیسبوک این مشکل را ندارم و با یک کلک و تعیین اهداف و اسامی گیرنده گان، می توانم یادداشتم را به یکباره گی بفرستم. پس سرم را مار گزیده باشد که سراغ وبلاگم بیایم و یاد داشت بنویسم؟ تازه یادتان بیاید که از فیسبوک دوستانِ دوستانم با من دوست شده اند.

دوست یابی در فیسبوک ساده تر و قابل دسترس تر است. به همین دلیل به ساده گی توانستم خیلی از ادما را که از طریق وبلاگها نمی توانستم مجاب به دوستی بنمایم با استفاده از نمایه دوستانم، با خودم دوست سازم. پس فیسبوک شبکه روابط گستر است تا محدود به چارچوبه ای (مانند فضای تنگ و خسته کنِ وبلاگ.)

اینها عواملی بوده اند که مانع از نوشتن برای وبلاگم می گشته اند. خوب این ورد زبان را  از یاد نبرم که با انکه در اوقیانوسی از تشابهات شنا می کنیم؛ اما هیچگاهی ما دیگران نیستیم و همه جای خود را دارند. پس وبلاگ هم جای خود را دارد.

به همین دلیل شاید دیگران به من موافق نباشند که فیسبوک نگاری جای وبلاگنویسی را می گیرد. من حرف شان را تایید می کنم. فیسبوک محل و ظرفیتی برای بحث های طولانی و عمیق را ندارد. پس با توجه به این نکته ضرورت وبلاگنویسی محرزتر می گردد. علاوه بران وجود همزمان فیسبوک و وبلاگ فضای تخصص گرایی و ژرف اندیشی را از هم جدا و مرزها را مشخصتر می سازد. زیرا به صورت خودکار مباحث تخصصی و ژرفتر با اندیشمندان راهی فضای وبلاگها گشته و عرضه را به نفع دوستان سرگرمی ترک می کنند. این هم نوعی از همکاری است که میان وبلاگ و فیسبوک می تواند قابل تامل باشد. 

نویسنده گان وبلاگ- همانند کاربران فیسبوک- ناچار از بازدید فیسبوک نیز استند. به همین خاطر انها می توانند حتی در بخش یاد داشت نویسی، بحث های وبلاگ شان را مطرح کرده و یا در بحث های وبلاگی اش از نظریات روزانه افراد استفاده برند. تازه اگر در بخش "در ذهن شما چی می گذرد" یا"یادداشت" مبحثی را به بحث بگذارند، می توانند نظریات بدیع و بکری را بگیرند.

درنهایت باید پذیرفت که با توجه به نیازمندیها، اقناع نشدن حس کنجکاوی و بحث، بروز نیازهای جدید و تغییراتی که در عرصه وبلاگنویسی رخ می دهد، فیسبوک نگاری نمی تواند جای وبلاگنویسی را بگیرد. برعکس اگر در حق ژرف اندیشی و مباحث عمیق ظلم می کنیم و رغبت مان نسبت به وبلاگنویسی کمرنگتر شده است، گناه را به گردن تاثیر فیسبوک روی وبلاگنویسی نیاندازیم.

 انقلابات اخیر جهان عرب را مدیون فیسبوک می دانند.قبول. اما یادمان باشد که حتی رهبران و عاملان، از فیسبوک تنها استفاده ابزاری و تبلیغاتی می کردند و بحث های ریشه ای، تیوریک، فلسفی و از جا برکننده را باید در لای وبلاگها جستجو می کردیم. به عبارتی خواستگاه ایمان به تغییر و انقلاب از بستر وبلاگها به سوی کوچه و پس کوچه های فیسبوک تراوش کرده بود. هنوز این رابطه متقابل و قرضه گیری و قرضه دهی جریان دارد. مطمین باشید، شاد و امیدوارم برای ادامه راه وبلاگنویسی. 

جلب توجه سردبیر(ارتباطات عامه)

اغلب سردبیران ازدریافت معلومات خوشحال می شوند. زیرا به این وسیله می توانند معلومات شان را بروز کنند. حقیقت است که بروز بودن، نقش حیاتی را دروظیفه آنها بازی می کند. به همین خاطر- از روی ناچاری هم- در کنار رسیده گی به کوهی ازمعلوماتی ناگزیراست، دیدی به بسته اطلاعاتی شما هم بیاندازد.
خوشبختانه ازاین که سردبیران مسوولیت هایشان را با جدیتِ تمام انجام می دهند، اکثرآنها حداقل تمام معلوماتی را به آنها می رسید یک بار مرور می کننند.
 برخِ اعظم مطالعه معلومات با سر کشیدن یک گیلاس قهوه درصبح شروع می شود. سردبیران فقط عنوان های خبرنامه ها را می خوانند. ممکن یک یا دو پاراگراف را بررسی کرده و تصمیم بگیرند که آیا معلومات بدرد آنها می خورد یا نه!
{اینجا شانس خود را بیازماید}؛ زیرا که همه خبرنامه ها اخبار زمین لرزانک را دربرندارند!
درحقیقت اکثراخبار به منظور زنده نگه داشتن اسم موسسه در ذهن سردبیران نوشته می شود. با آن هم برخی از معلوماتِ شما حاوی ارزش خبری است. ممکن معلوماتی داشته باشید که می تواند حداقل توجه یک سردبیر را به خود جلب کند. حالا گوشی را بردارید و شروع کنید برای پیدا کردن مشتری برای معلومات.

معمولا سردبیران درقبال اعلامیه های جذاب، حساس بوده ونمی خواهند آن را نخوانده بگذرد. ممکن است شما به مقایسه سردبیران به معلومات تان حساسیت نشان ندهید. برخلاف، بهترین کار دراین مواقع برقراری یک تماس تلفنی است.

چند اِخطار!

اول، درجریان به سرآمدنِ آخرین مهلت روزانه، هفته گی یا ماهانه  سردبیر، باوی تماس نگیرید. این مدت ها را در پرونده ارتباط رسانه ای درج کنید.

 دوم، تنها برای اخبار مهم و جالب با رسانه ها در تماس شوید تا برای اخبار معمولی و پیش پا افتاده. کسانی که نحوه درست برقراری ارتباط تلفنی را نمی دانند، به "گرگ نالان"ی می ماند که وقت زوزه اش را هم نمی داند!
اگرمی خواهید که چندین خبرنامه را درفاصله کوتاه نشرکنید، بهتراست خبرِنشرهمه آنها را دریک تماس تلفونی  به سردبیر ارایه کنید. درغیران، فقط زمانی با رسانه ها در تماس شوید که گوشت آماده ای پختن باشد. (تمام معلومات آماده ی نشربوده و خود، هم، آماده ی جواب به سوالات باشید.)
به یاد داشته باشید که صرف معلومات کوتاه را از طریق تماس تلفونی ارایه کنید. معلومات اضافی را طی ایمیلی برای سردبیر (یا با استفاده از هروسیله ای که سردبیرمعین می کند) بفرستید.
استفاده هوشیارانه ازتیلفون، ارتباطات را مطمین وحرفوی می سازد. علاوه ازآن دربلند بردن اعتبار موسسه وعلاقمندی رسانه ها به  می گردد.

ارسال معلومات برای رسانه ها(ارتباطات عامه بخش دهم)

اغلب اخبار از طریق خبرنامه به روزنامه، مجله و نشراتی انترنتی پست می شوند.

مطبوعات

مطبوعات زمان خاصی برای قبول و نشرمعلومات دارد. این مدت عموماً درروزنامه ها و هفته نامه ها، محدود است؛ اما، ماهنامه ها و فصلنامه ها تا چندین ماه فرصت ارسال و اخذ معلومات را دارند.

نشرات معمولاً گرافیک ها و فارمت های خاصی خود را دارند. به عنوان نمونه ممکن است متن را بدون فارمت خاص گرافیکی (چنانچه در تصاویرداریم) درنوع بخصوص فایل با درجه روشنی معین قبول کنند.
با آنکه نمی خواهید متخصص نشرموضوعات از طریق دیسکتاپ یا مطبوعات شوید، اما داشتن معلومات کافی دراین عرصه مفیدیت زیادی دارد. پس باید درمورد این انواع فایل ها مطالعه کرد. دراین قسمت می توانید راهنمایی ها درمورد فارمت های متنی معمول مانند برنامه ورد (برای چاپ)، ایچ تی میل(برای انترنت) و فارمت های گرافیکی چون ای پی ایس و جی پی جی و جی آی ایف مطالعه کنید. برای موضوعات ارتباطی حساستر، ممکن است ازشما بخواهند که با موازی با بخش خدمات کاپی ایدیتر، طراحان گرافیکی و سایرکارشناسان بخش امورچاپ کارکنید.
نحوه کارانترنت مشابه با کاررسانه های چاپی است. صرف امتیاز انترنت در"سرعت" آن می باشد. اخباربرخلاف رسانه های چاپی مستقیماً درانترنت نشرمی شود. درنشرات انترنتی فضا، به تناسب صفحه مطبوعات محدود نمی باشد. پس انترنت، اخباری را پوشش می دهند که امکان چاپ آن در صفحه مطبوعات ناممکن باشد.
پس طبیعی است که سردبیران رسانه های آن لاین ترجیح می دهند تا معلومات را ازطریق انترنت دریافت کنند. درعین به همان اندازه که با سردبیران بخش مطبوعات در تماس استید، با سردبیران رسانه های آن لاین نیز مایه تماس گرم نگه دارید. ازاینکه دنیای رسانه های آن لاین به سرعت تغییرمی کند، به همین خاطر نمی توان از تماس منظم با سردبیران آنها چشم پوشی کرد.

تلویزیون و رادیو

مطالعات نشان داد که تلویزیون  به عنوان بدیل روزنامه ها اولین منبع خبررسانی است. این تحقیقات علاوه می کند که اخبار تلویزیون به مراتب نسبت به اخبار روزنامه ها اعتباردارد. پس بهتراست که از این توانایی ها بیشتر استفاده گردد. ازجمله می توان برای موارد ذیل استفاده برد: برنامه های خبری تلویزیون های محلی، برنامه های مجتمع استدیوهای تلویزیونی، نمایش های تجارتی و معلومات تکنالوجیکی و نمایش های تعلیماتی. ازین که تلویزیون ها به اخبار بیشترتوجه دارد، باید به اخبار از زوایایی مختلف نگاه کرد. هم چنان نباید نوشتن پی نوشت های جالب و جذاب تلویزیونی را از یاد برد.

تهیه کننده گان خبر وسردبیران برخی ازادا ها (بخصوص اداهای سریع) را دوست دارد. آنها هم چنان اخباری تغییرات و تحولات محلی را دوست دارند. به همین خاطراخبار را محلی بسازید. به این معنی که خبر را روی حقایق محلِ تحت پوشش تلویزیون بنویسید.
مصاحبه های رادیویی راه دیگر تبلیغ از موسسه و فعالیت های آن می باشد. با رسانه های مختلف درتماس شده و با توافق سردبیربخش خبر و برنامه های تولیدی درخواست مصاحبه بدهید.
در آخر، باید حرفهای جذاب و قانع کننده به این سوال داشته باشید:"چرا باید شنونده گان به ما علاقمندی نشان بدهند؟"
دربخش چهارم درمورد مشخصات رسانه های متفاوت صحبت می کنیم. با این معلومات  قادر خواهید شد تا نحوه ارسال معلومات برای رسانه های متفاوت را بدانید.

نحوه ارسال معلومات به رسانه ها (بخش نهم ارتباطات عامه)

مفهوم"نحوه ارسال معلومات"{به تعبیری"فروش" معلومات} ازسالها به این سو تغییر کرده است. حالا، معلومات ازطریق نامه، تلفون یا حتی فکس و راه های دیگر فرستاده می شود. اما امروزحجم بزرگی از معلومات ازطریق ایمیل فرستاده می شود.

قبل ازاین که مواد را به رسانه یا منبعی ای بفرستید، اول، باید بدانید که کدام رسانه چه نوع دریافت را ترجیح می دهند. برای این کار، ازتحقیقات، گزارشها و نشریاتی که ازطرف شرکت های چون لکسیس نیکسیس و داووجونز استفاده کنید.

هرسردبیر یا گزارشگر روش خاصی را برای دریافت معلومات و خبرنامه ها ترجیح می دهند. همانطوری ارتباط با (تلفن، فکس، تلفون ...)، دنیایی از تمایزها را در بر دارد؛ دریافت معلومات نیز از منابع مختلف، تفاوت های خود را دارد.

با وجودیکه ارسالِ همزمانِ یک خبر به 20 سردبیر آسان، سریع و بدون زحمت است؛ اما میزان توجهی را که باید موسسه جلب کنید، ازاین طریق، بدست آورده نمی توانید.

با وجودیکه ایمیل، جریان انتقال معلومات را (میان کارمندان ارتباطات عامه و رسانه ها) آسان و سریع ساخته، اما اثرمنفی هم دارد. ازجمله، ایمیل به اندازه تماس های تلفونی سری نیست؛ مانند فکس نمی توان با یک دیدِ گذرا، ایمیلی را خواند و هم چنان به اندازه نامه، رسمی نمی باشد.

برخی اوقات که انترنت دردسترس نباشد، رابطه انترنتی میان سردبیران یا روزنامه نگارا ن و موسسه قطع می گردد. به عنوان نمونه، یک گزارشگر بلومبرگ (که می خواهد ناشناخته بماند) دوست ندارد، معلومات را از طریق ایمیل بدست آورد. بنا برگفته او :"ایمیل، حرف یک طرف را می گوید. زیرا زمینه سوال درمورد ابعاد نا مفهوم وگنگ را مساعد نمی تواند." به همین خاطر این گزارشگر دوست دارد معلومات را از طریق تماسهای تلفونی بگیرد. او، فقط ایمیل های را می خواند که مربوط ساحه کاری اش بوده یا بتواند تمام معلومات را به وی انتقال بدهد.

دیوید اندلمن ازنیویارک دیلی نیوز، ترجیح می دهد معلومات را از طریق فکس بگیرد. زیرا با این روش دیوید می تواند مطلب را بدون چاپ، مطالعه کند. او می گوید:"معمولاًخبرنامه های زیادی به من می رسد؛ اما تنها مطالب فکس شده را می توانم سریعتر بخوانم. زیرا مطالعه یک متن فکس شده ازمطالعه یک ایمیل، ساده تر است. این یکی، کمکم می کند تا تصمیم بگیرم که کدام {مطلب} را حذف و کدام{یکی را} پوشش دهم. پس با ایمیل وقت مرا ضایع  نسازید. ما باید هر روز یک شماره روزنامه را به چاپ برسانیم!" او می گوید: "ممکن درپروسه ایمیل مشکلاتی رخ دهد. موضوعات امنیتی، دریافت درست و به شکل اصلی پرونده ارسال شده و درستی ایمیل و یا انبارشدن ایمیل ها درسبد نامه، ازجمله این مشکلات می باشند. پس بهتر که معلومات را ازطریق اداره پست را بگیرم."

سامویل بریتان یک مجری بخش اقتصاد فایننشیال تایمز، سبک قدیمی ارتباطات "سینال میل" را دوست دارد.  در سینال میل، مکاتبات با استفاده از روشها و وسایل قدیمی انجام می شود تا با تکنالوجی های مدرن برقی. این شیوه را به این دلیل "سینال" گفته اند که روند ارسال و دریافت پست، طی آن، مانند حرکت حلزون، نرم نرم انجام می شود. لابد، می دانید که سینال، در زبان انگلیسی به معنی    "حلزون یا لیسک" است.

کریی دانوان مسوول ارتباطات رسانه ای واشگنتن پست می گوید: "ترجیح می دهم معلومات را ازطریق نامه پستی دریافت کنم. زیرا اکثر اوقات من کارهای هنری، تصاویر و اخبار را ازاین طریق به صورت ساده و نزدیک به اصل مواد {پرونده} دریافت کنم. زیرا تصاویری که ازطریق ایمیل می رسند، نواقص تخنیکی دارند. آنها ازنگاه حجم بسیار فشرده می شوند و نمی توانیم از آنها استفاده کنیم. ممکن است درکناره های آنها شکستگه گی های نا منظم به چشم خورد." دیوید در مورد نقصِ خبرنامه ایمیل شده می گوید ممکن است {خبرنامه} معلومات را به صورت ناقص انتقال دهد. نمونه این نقص را می توان درناقص بودنِ معلومات بخش آدرس وحوادث ببنیم. وی مانند تمام دست اندرکاران رسانه ای می گوید که باید تمام فاکت ها به صورت تاریخوار و جامع تدوین شده باشند. اگرمسوول ارتباطات عامه درانجام این کارناکام بماند، علاقه مندی نسبت به او را ازدست می دهیم.

به هرحال ازهرراهی که شما با رسانه ها در ارتباط باشید، به یاد داشته باشید که دست اندرکاران رسانه ها بیش ازحد مصروف اند.

اکثرسردبیران فرصت پاسخگویی تماس های تعقیبی یا مصاحبه های طولانی را ندارند. به همین خاطر تاکید می کنیم که تمام معلومات را به یکباره گی با زبان "فصیح و "قابل فهم" ارسال کنید. دراین ارتباط آقای اندلمن می گوید:" ما خیره سرنیستیم! اگرمتنی را فکس کرده اید؛ اما پیام رد ازطرف دستگاه نگرفته اید، به این معنی است که ما آن را دریافت کرده ایم. بعد، ما تصمیم می گیریم که معلومات شما را پردازش کنیم یا خیر. اگر تصمیم به پردازش گرفته شد، برای معلومات بیشتربا شما تماس می گیریم."

همیشه به فکر نخستین تاثیرباشید. بهترین توصیه آن است که اگربرای اولین بارمعلوماتی را با سردبیری شریک می سازید، کوشش کنید که معلومات را مطابق به خواست او بسته بندی کنید. بعد، منتظر بهترین نتیجه باشید!

با وجودی که موثریت این شیوه غیرقابل پیش بینی است، اما این، روح ارتباطات عامه است. با تطابق با این شیوه، روی حس ترجیح دهیِ (کاری که به ساده گی ممکن نیست!) سردبیراثر می گذارید. این، برای خود و موسسه شما تاثیر بسزایی دارد. 

با انجام تدابیر سخت، درنهایت به فردی مبدل خواهید شد که گزارشگران و سردبیران به میل خود برای نقل قول و صحبت، به شما مراجعه می کنند!

ارتباط تلفونی با رسانه ها(بخش هشتم ارتباطات عامه)

     بدون درنظرداشت ظرفیت و توان برنامه های ارتباطاتی موسسه، با برخی ازسردبیران و گزارشگران مطرح،  تماس مستقیم برقرارکنید. تلفون وسیله بهترین وسیله برای اجرای برنامه های ارتباطات عامه است.
تماس تلفونی، رابطه ملموستر را برقرارکرده و اهمیت خاصی برای طرف ارتباط می بخشد. هنگامی که طرف ارتباط، خبرنامه شما را بدست می گیرد، تماس تلفونی دوباره تداعی خواهد شد. با چند دقیقه صحبت تلفونی – قبل از نشریک خبرنامه یا تعقیب از دریافت آن- نه تنها توجه طرف را به موسسه {تان} جلب می کند؛ بلکه اضطراری بودن و ضرورت نشر سریعتر را به طرف القا می کنید.
در آغاز تماس های تلفونی، سر راست خود و موسسه رامعرفی کرده و ازطرف{سردبیر}بپرسید، آیا می تواند به صحبت ادامه بدهد. اگرسردبیرمصروف بود، صرف تذکر بدهید که درآینده تلفن خواهید کرد. متوجه باشید که سردبیران با هوشمندی و حافظه ی قوی، شهره اند. به همین خاطر آنها هیچ گاه مزاحمت یا برخورد نیک شما را از یاد نمی برند!
      اگرسردبیر وقت کافی برای ادامه صحبت داشت،  هدف از تماس گرفتن را بیان کنید. بهتراست یک تماس تلفونی با سردبیر یک روزنامه به این شکل آغاز شود: "سلام، من (نام شما) کارمند (نام موسسه) استم. هدف از تماس این است که شما را{از نشراعلامیه خبریِ (عنوان اعلامیه) موسسه مان} خبردهم. حال، اگر به معلومات بیشتر درمورد خواسته باشید، یا می خواهید مصاحبه ای درین مورد داشته باشید، من، درهروقتی که بخواهید، شما را همکاری خواهم کرد. شما می توانید به این شماره (شماره تماس) با من درتماس شوید. اگرخواستید ای میل بفرستید، آدرس ای میل (آدرس ایمیل) مرا را یاد داشت بفرمایید."
{حالا که تماس قطع شد، بعد از چند دقیقه} محتوای گفتگو را مرور کنید. بلی، شما توانسته اید که بطور خلاصه درمورد خود، موسسه و فعالیت ها و خدمات اش معلومات بدهید. اما اگرحتی سردبیر تماس را قطع کرد، ناراحت نشوید. زیرا ممکن است {برای وی} کارضروری پیش آمده  و یا باید خبری را درچند دقیقه بعد، بنویسد.
      بعد ازمدتی دوباره تماس گرفته یا{هم} منتظر پاسخ سردبیر بینشیند. به دقت گوش دهید که سردبیر، زمان تماس مجدد را برای کی، تعیین می کند. {اما نگران نباشید} با وجودی که اکثر گزارشگران وسردبیران مصروف اند، به ندرت برخورد غیرمتعارف دارند. (برعکس همکاری هم دارند!) 
اگر سردبیری علت تماس را می پرسد، هدف از برقراری تماس برای وی تشریح کنید؛ زیرا ممکن است از شما معلومات اضافی بخواهد؛ درین صورت – هم-  مطابق به عرف کاری ارتباطات عامه، برای طرف معلومات مفصل بدهید.{پس مراقت اوضاع باشید. ازجمله} حدس بزنید که احتمالاً طرف چه نکاتی را از شما خواهد پرسید. {پس بهتر است که} آنها را یاد داشت کرده وجواب به آنها را در ذهن آماده داشته باشید. زیراهیچ عمل، گزارشگر یا سردبیری را هیچ عملی به اندازه {دست پاچه شدن} سخنگوی بی معلومات وعاجز از پاسخگویی، ناراحت نمی کند. اگرجواب سوالی را درذهن نداشتید، قول بدهید که جواب را از طریق ای میل می فرستید. (اما همیشه به وعده تان درموعود عمل نمایید!)
معمولاً سردبیران به افراد به موقع جواب گزار بیشتر توجه می کنند. به این نکته بیشتربها بدهید! اگرسردبیر جواب "نه، متشکرم. موضوع برایم جالب نیست." را، داد، از او بخواهید که {رسانه} یا فرد علاقمند یا نیازمند به تکه ی معلومات شما را معرفی کند.
     اگروقت کافی داشتید و سردبیرعلاقمند به شنیدن و شریک سازی معلومات بود، (ازتن و نحوه صحبت طرف تشخیص بدهید) پرسش بعدی را مطرح کنید؛ نمونه؛ ازاو بپرسید که اگرنیازمند همکاری شما دربخشی خاصی {درشبکه لاینوکس}باشد. درنهایت به میزانی که وقت یکدیگر را کمترضایع کنید، به همان اندازه تماس موفقتر ومثمرترداشته اید.
      زمانیکه سردبیران شما و موسسه تان را شناخت، خود، برخی اوقات با شما تماس می گیرند. به عنوان نمونه؛ ممکن است رسانه های در ارتباط مطلب فیچری درمورد بخش خاصی ازشبکه لاینوکس نشرکند{دراین صورت است که به شما نیازدارند.}
پس به صورت منظم تاریخ نشر مطالب فیچری را{درنشرات رسانه ها} بررسی کنید. معمولاً نشریه ها، زمان نشر برنامه ها و مطالب ادواری را (دو یا سه ماه قبل) مشخص می کنند. با استفاده ازاین پلان، معلومات تان را قبل از نشر مطالب با آنها شریک کنید. قبلاً برنامه های نشراتی – رسانه ای دروبسایت موسسات نشر می شود. چه بهتر که می توانید این معلومات را از بخش اعلانات رسانه ها، بدون پرداخت کسب کنید! اگر تمام راهکردهای گفته شده عملی نشد، تماس با همکار بخش رسانه ای و درخواست رسمی و محترمانه هم می تواند نتیجه مثبت داشته باشد.
     راه موثردیگربرقراری ارتباط مفید، یافتن شخص مسوول ومورد نیازمی باشد. مسوول پذیرش دفاتر، معلومات خوب و مفید داشته و{اغلب با شما} همکاری می کند.
زمانیکه می خواهید پیامی را به بیرون بفرستید، با افرادی زیاد تماس می گیرید. دراین حال، اگرمی خواهید به صورت مستقیم و سریع پیام و اخباررا به گیرنده گان واقعی برسانید، ارتباطات عامه بهترین شبکه نشر معلومات می باشد.

جغرافیای آزادی بیان و رسانه ها در قانون رسانه های افغانستان

نوت: راستش این بار می خواهم چوکات رسمی و غیر وبلاگی نوشتار را تجربه کنم. به همین خاطر یک نوشته ام را که از طرف اکابر امور رد گردیده است، برایتان می گذارم (بدون ضربه خورده گی حتی یک حرف از اصل متن.) می دانید چرا این مقاله رد شد؟

کله تاس رییس العظام چرخید و جلا داد که این مطلب را مردم نمی دانند. پس، نشر نشود. باخود گفتم:"آن کس که نداند که نداند که نداند...." به رسم تعظیم روزگار و الزامیت نان آوری، شانه به سر وار قبول کردم. اما دلم خیلی رنجید. زیرا که در این مرز و بوم همیشه تابوی را عده ای در ذهن می پرورانند که "مردم این مطالب را نمی فهمند." پس اگر به کسی نگوییم و حتی خود ما هم صرف از دو کلمه یک مقاله با برخورد سلیقوی مسایل را قضاوت کنیم، آخر چی خواهد شد؟ هیچ، "حال طفلان خراب می بینم!"

بهر حال خیلی دیر هم شده بود که برای وبلاگم ننوشته بودم. شری برخاست که به خیر وبلاگ تمام شد. من هم این یکی را می اندازم در وبلاگم. بخوانید و قضاوت کنید که فضا و نوشته های معمول نشریات ما و وبلاگ ها چقدر شبیه هم اند و نا همگون اند. کدام یکی چنگ به دل شما می زند؟ منتظرم. احسان.

___

یکی از دست آوردهای مهم دولت افغانستان از سقوط طالبان به این سو رفع سانسور مطالب و آثار چاپی و برقی می باشد. مطابق به قانون هم اکنون، حکومت نه تنها مواد نشراتی را رسانه ها سانسور نمی کند، بلکه با عواملی که درصدد ایجاد موانع در مقابل آزادی بیان و اعمال سانسور استند، مقابله می کند. ازطرف دیگر قانون رسانه های همگانی و قانون اساسی کشور به رسانه ها اجازه نمی دهند که هرنوع مطلب را نشرکند. برای این که مطالب غیر مجاز از نگاه قوانین نافذه کشور را بدانیم، دراین نوشته مطالب نشراتی غیر مجاز مطابق به قانون رسانه های همگانی تشریح می شود.

رسانه ها حق ندارند مطالب و آثار حاوی نکات ضد ارزشهای اسلامی را نشر کنند. می دانیم که اکثریت مردم افغانستان مسلمان استند. به همین خاطر آنها، هیچگاهی اجازه نمی دهند که رسانه ای یا فردی مطالب خلاف شعایر و دین اسلام نشرکند. قانون رسانه های همگانی با درنظرداشت روحیه هم پذیری، آزادی افکار وعقاید و احترام به مذاهب و ادیان، نشرمطالب که موجب هتک حرمت یا خدشه دار کردن اعتبار ادیان و مذاهب دیگر را نیز منع کرده است. چنانچه بند دوم ماده 45 قانون رسانه های همگانی در این مورد چنین مشعر است:"آثار و مطالبی که موجب توهین سایر ادیان یا مذاهب گردد" باید نشرنگردد.
آزادی بیان و نشرات پدیده ای است که بعد از مدت زیادی در کشوراحیا گردیده است. پس مردم ازحدود و چوکات های قانونی نشراتی بی خبراند. به همین خاطر درجریان سالهای گذشته شاهد متوقف شدن نشرات برخی از روزنامه ها و تلویزیون ها بوده ایم. ازجمله می توان از متوقف شدن تلویزیون امروز به دلیل نشر مطالب تفرقه آمیز مذهبی و اختلافات قومی نام برد. بنابرین یکی از موارد مطالب نشراتی غیرمجاز موادی می باشد که باعث توهین یا هتک حرمت پیروان مسلمانان و غیر مسلمانان گردد.
همانطوری که هتک حرمت و خدشه دارکردن اعتبارافراد احکام جزایی خود را دارد؛ نشر"آثار و مطالبی که موجب هتک حرمت، تحقیر و توهین اشخاص حقیقی و حکمی گردد" نیزغیر مجاز می باشد.(مستفاد ازبند سوم ماده 45 قانون رسانه های همگانی.) به عنوان نمونه اگر فردی دست به نشربرنامه های بزند که حرمت و هویت اقلیتی را زیرسوال ببرد، از نگاه قانون مجرم است.
ازجمله موارد دیگر مواد ممنوعه، مطالب افترا آمیز است. بنابرتعریف قاموس اصطلاحات حقوقی افترا"نسبت دادن یک عمل جرمی، خلاف واقعیت به شخصی دیگر"می باشد. بند چهارم ماده 45 قانون رسانه های همگانی نشرمطالب افترا آمیز را که سبب"متضررشدن شخصیت واعتبار اشخاص حقیقی یا حکمی" غیرقانونی قرارداده است. درغیرآن شخص متضرر می تواند در عین رسانه یا رسانه دیگر از خود دفاع کند. اگر شخص مذکور بخواهد دفاعیه اش را ازطریق عین رسانه نشر کند، رسانه مذکور باید جواب را به طور رایگان درشماره یا نشریه بعدی اش نشر کند.(محتوی بند دوم ماده هفتم قانون رسانه های همگانی.)
نشر مطالب خلاف مواد قانون اساسی غیرقانونی می باشد. هم چنان نشر موادی که قانون جزای کشوربرای نشر و اشاعه آنها جزا پیشبینی کرده، نیزجرم است. هم چنان اگر کسی دست به نشر مطالبی بزند که حقوق اقلیت های گروهی یا مذهبی یا به صورت کلی حقوق بشر نقص گردد، کارغیر قانونی کرده است. پس دست اندرکاران مطبوعات و رسانه ها باید درحین تهیه مواد و نشرات ارزشها و احکام قانون اساسی، قانون جزا و حقوق بشر را مد نظر داشته باشند.
"تبلیغ و ترویج ادیان دیگر غیراز دین اسلام" هفتمین مورد نشرات ممنوعه می باشد. گفتیم که قانون رسانه های همگانی باید دین اکثریت اتباع افغانستان واقلیت های دینی را نیز باید درنظربگیرد.اما این نکته به این مفهوم نیست که هرکس می تواند ازطریق رسانه خود مردم را دعوت به ادیان غیر از اسلام دعوت نموده و یا مطالبی خلاف اساسات اسلام را نشر کند. برعکس رسانه های افغانستان باید روزهای مقدس مذهبی مسلمانان، شعایراسلامی را هم پوشش بدهد.اما جای این سوال در قانون رسانه های همگانی خالی است که اگر یک تبعه غیرمسلمان افغانستانی رسانه ای  را تاسیس کند، آیا وی می تواند از دین اش تبلیغ نماید یا نه. اگریکی از رسانه ها در مورد ادیان دیگرمعلومات بدهد، آیا مجاز می باشد یا نه.
قانون رسانه های همگانی هم چنان به رسانه ها اجازه نمی دهد درحریم خصوصی اشخاص حقوقی و حکمی مداخله نموده و معلومات یا تصاویری را نشر یا به نمایش بگذارند. به همین خاطراگر رسانه ای گزارش تحقیقی- جنایی ازحادثه تجاوز جنسی را تهیه کند، از اول باید ازاشخاص مرتبط به حادثه اجازه گرفته وبعد ازتضمین حفظ اسراردست به این کار بزند. درغیرآن رسانه ها ازمداخله در زنده گی مردم باز داشته می شود. درمثال دیگر تلویزیون ها نباید هیچگاهی صورت مظنونین و محکومین را به نمایش بگذارد. زیرا درغیرآن فرد بعد ازرها شدن از بند ممکن است که حیثیت اجتماعی اش را از دست بدهد. برای این که به حریم خصوصی مردم و حیثیت اجتماعی افراد احترام گذاشته شود، بند هفتم ماده 45 قانون رسانه های همگانی نشر"افشای هویت و پخش تصاویر قربانیان خشونت و تجاوز که به نحوی حیثیت اجتماعی آنان صدمه وارد نمایند" را غیر مجاز دانسته است.
نشر" آثار و مطالبی که به امنیت روانی وسلامت اخلاقی افراد جامعه خصوصاً اطفال و نوجوانان آسیب می رسانند" از نگاه قانون رسانه ها غیرقانونی اند. به عنوان نمونه اگرفردی بخواهد از طریق کیبل فیلم های غیراخلاقی و مستهجن نشرکند، حکومت جلونشرات آن را می گیرد. هم چنان اگر رسانه ای تصاویری را که باعث تشویش روحی مردم (به خصوص اطفال و جوانان) می گردد، نشر کند، خلاف قانون می باشد. به همین خاطر است که اخیراً وزارت مخابرات سایت های مخالفان دولت و وبسایت های که تصاویر کشته شده گان و اسیران را به نمایش می گذارند، بسته کرده است. دلیل این امر آن است که انها خلاف قانون اساسی کنونی کشور نشرات داشته و سلامت روانی و امنیتی مردم و باز دیدکننده گان را به مخاطره می اندازد.
با توجه به این نکته که سیستم های کاری شرکت ها، رسانه ها، بانکها و ادارات دولتی همزمان با پیشرفت تکنالوجی های چون انترنت و وبسایتها همراه می گردد، باید درقوانین نیز تغییراتی وارد گردد. به عنوان نمونه اگر در دوربعدی بازبینی قانون رسانه های همگانی چند ماده در ارتباط به "جرایم انترنتی" نیز درج گردد، قانون مذکور جامعتر خواهد شد. به عنوان نمونه اگر فرد یا گروه های از خلافکاران با استفاده از راه های غیر قانونی در وبسایت های رسانه ای نفوذ کرده و مطالب غیر مجاز را در وبسایت رسانه  نشر کند، در قانون رسانه های همگانی دراین مورد حکم یا جزای پیش بینی نشده است.
درنتیجه می توان گفت که رسانه ها نباید مطالب خلاف اصول اسلام و سایرادیان را نشرکنند. علاوه برآن امنیت، منافع و سلامت روانی اتباع را باید مورد توجه قرار دارد. دست اندرکاران نباید مطالب افترا آمیز را نشر کرده یا به حریم و اعتبار اشخاص حقیقی یا حکمی لطمه بزند. درصورتی که رسانه ها، شرایط مذکور را مراعات کنند، مطابق به احکام قانون رسانه های همگانی حکومت حق سانسور یا متوقف سازی نشرات رسانه ها را ندارد.

معذورت

شاید یک ماه و یا کمتر شود که چیزی ننوشته ام. اما بر می گردم به زودی ها.


احسان

زنده گی ادامه دارد (گزارش نمونه هفته)

یاد داشت: این گزارش را از سایت "جدید آن لاین" گرفته ام. این یکی، برای گزارشهای چندرسانه ای نوشته شده بود. درعین حال چون خوب نوشته شده و از اولین لحظه های یک پس لرزه و احساس عمیق "زنده گی" خبر می داد، انتخاب شد.

"زنده گی ادامه دارد

گزارشگر: فرهاد خاکریز

هیچکس زلزله را دوست ندارد. وقتی زلزله میآید، تنها میجنگی تا از جانت دفاع کنی. باید حواست به عزیزانت هم باشد، نکند اتفاقی برایشان بیفتد، نکند کسی از آنها زیر آوار بماند، نکند یکی از عزیزانت را از دست بدهی.

ماه گذشته زلزلهای در روستای "کوهزر" شهرستان دامغان از توابع استان سمنان رخ داد که اثرات این زلزله تهران را هم لرزاند. همانشب در وبسایتهای خبری خواندم که این روستا تخریب شدهاست و چند نفر هم جانشان را در این زلزله از دست دادهاند.

وقتی برای تهیۀ گزارش به این روستا رفتم، شبیه تمام روستاهای زلزلهزدهای بود که در گزارشهای خبری دیده بودم. عدهای در سوگ عزیزانشان بودند، بعضیها مدام اینطرف و آنطرف میرفتند، تا زودتر بتوانند کمکهای سازمانهای بشردوستانه را دریافت کنند. بعضیدیگر هم مشغول دعا کردن بودند و خدا را به خاطر این که هنوز زندهاند، شکر میکردند.

اما چیزی که توجه من را به خود جلب کرد، کودکان این روستا بودند. آنها که زلزله مدارسشان را تعطیل کرده بود، هنوز پر از زندگی بودند. خبری از آن افسردگی که در چهرۀ پدران و مادرشان دیده میشد، نبود. آنها اکثر ساعتهای روز دور هم جمع میشدند و مشغول بازی میشدند. انگار هیچوقت آنجا، زلزلهای نیامدهاست.

ترسیدم، اما هنوز زندهام

امیرحسین نهساله است. میگوید شب زلزله پدر و عمو و پسرعمویش زیر آوار رفتهاند. اما خوشبختانه،هر سه تای آنها نجات پیدا کردهاند. میگوید:"خیلی ترسیده بودم. هنوز هم میترسم. هنوز که هنوز است، جرأت نمیکنم شبها در خانه بخوابم. البته از خانه هم چیزی نمانده، اما خوشحالم که مدرسه تعطیل است و با بچهها هر روز بازی میکنیم. هنوز زندهام. خدا را شکر" این را میگوید و میدود و به جمع دوستانش باز میگردد.

کودکان، صدای جاری زندگی

احمد که دستش در زلزله به شدت آسیب دیدهاست، میگوید: "این زلزله برای همۀ ما اتفاق وحشتناکی بود. همه حالشان خراب است. همسرمن شبها خواب راحت ندارد و مجبورم بیدار بالای سرش بنشینم تا خوابش ببرد. اما تنها دلخوشیما شنیدن صدای بازی بچههاست. صبحها که با صدای بازیشان از خواب بیدار میشوم، انگار خیالم راحت است. با صدایشان باورم میشود که هنوز زندهام".

در کوچههای این روستا که حالا دیگر خرابه است، قدم میزنم. کودکان روستا همچنان پراز زندگیاند. کودکی با دوچرخه از کنارم میگذرد. کمیآنطرفتر چند تا کودک، عمو زنجیرباف بازی میکنند و کودکی هم با دستان کوچکش، دبۀ آبی پر میکند تا به مادرش برساند تا غذای خواهر کوچکش را آماده کند. اینجا، در روستای کوهزر، اگرچه زلزله آمدهاست، اما به لطف کودکانش میتوان بوی زندگی را از تکتک خانههای خرابش استشمام کرد."

غنی سازی پرونده ارتباط رسانه ای (بخش 8 ارتباطات عامه)

اگر پرونده ارتباطی بصورت الکترونیکی (مانند آی. سی. تی و بی. تی. ایف) یا به شکل سنتی رولودیکس تهیه شده باشد، باید آن را بروز نگه دارید. زیرا که در طول زمان، سردبیران تغییرکرده یا ساحه کاری گزارشگران تبدیل می شود. موسسات نشراتی با هم ادغام شده یا از موسسه قبلی انشعاب می کند. باید از تمام این تغییرات با خبر باشید. پس در هرسه چهار ماه – حداقل - یکبار پرونده ارتباطی رسانه ای را باز بینی کنید.
برای این کار با موسسات در تماس شده و نام، ایمیل آدرس و شماره های تلفن افراد جدید را در لیست وارد کنید. با این روش ممکن که گیرنده گان جدید نیز به چنگ بیاورید.

ارتباط با سردبیران

می توان با سردبیران از راه های متفاوت ارتباط برقرار کرد. از جمله ارسال معرفی نامه و خبرنامه ها. در مطلب زیر به تشریح ماهیت کاری معرفی نامه می پردازیم.

معرفی نامه

اگر برای اولین بار با سردبیری در تماس می شوید، برای ایجاد و حفظ روابط دایمی محتاطانه عمل کنید. تلاش کنید که آغاز خوبی داشته باشید. بهتر است قبل از ارسال معلومات، یک نامه خوشخوان ومنظم (یا یک ایمیل) ارسال کنید. در این نامه خود را معرفی نمایید. حتی اگر در پست دیگر هم - وظیفه ای که مرتبط به رسانه ها باشد - استخدام شده اید، معرفی نامه، در ایجاد "دوره جدید کاری" و "همکاری متقابل" نقش مهم بازی می کند. بالاخره تمام ارتباط عامه و ارتباط رسانه ای موفق، مبتنی به میزان ارتباطات موفق است.
وظیفه این نامه چه است؟ اهداف را به دقت مشخص کنید. زیرا معرفی نامه برای موسسه و ارتباط آینده سرنوشت ساز است. اول این که، برقراری ارتباطات با سردبیران و گزارشگران بسیارمهم است. بعد، از سردبیران بخواهید که اسم افراد متخصص وعلاقمندان دریافت اخبار لینوکس را نیز برای شما بفرستد.
این افراد شامل نویسنده گان آزاد(کسانی که برای نامه ای خاص می نویسد. آنها معلومات و اخبار را به رسانه ها دیگر می فروشند. این نویسنده گان روی سوژه های ذهنی- شخصی خود نیز کارمی کنند.) سردبیران بخش های مرتبط به ساحه کار موسسه (تجارت و سردبیران بخش فیچر) سخن گویان مراکز صنعتی نیز در شمارگیرنده گان است.
معرفی نامه باید موارد مطرح برای موسسه را نیز در بر داشته باشد. هدف اولی معرفی نامه زمینه سازی برای ارتباطات دراز مدت می باشد. با این نامه، شما از حضور خود یا استخدام کسی خبر می دهید. مطمین باشید که نام کامل و معلومات ارتباطی را در نامه وارد کنید. نوشتن ایمیل آدرس و آدرس وبسایت را ازیاد نبرید.
روزنامه نگاران ارتباط از طریق ایمیل را نسبت به سایر طریقه های ارتباطی ترجیح می دهند. کوشش کنید که طرف های ارتباطی به ساده گی بتوانند با شما در تماس شوند. این عوامل در برقراری ارتباط موفق تاثیر زیاد دارد. اگر نشرات رسانه های الکترونیکی را در لیست خود دارید، باید برنامه ارسال معلومات را مطابق به برنامه های نشراتی آنها همسان سازید.

ممکن است طرف ارتباطی شما تغییر کند. مثلاً بعوض سردبیران، با دبیر بخش خبر یا بخش تولید در تماس شوید. احتمال دارد با شنونده گان، بیننده گان در ارتباط شوید. در این مواقع بدون توجه به شرح لایحه وظایف و صلاحیت آنها، در حقیقت شما با افراد حقیقی در تماس استید. پس هر قدر دوستانه رفتار کنید، به همان اندازه نتیجه موثرتر می گیرید.

یک شهر، گریزی (نامه هفته)

آیا از حقایق پشت پرده وبلاگ نویسی بویی برده اید؟ چند روز قبل فردی درسطح شهر مرا فرمان ایست داده و پرسید، شما "احسان، ..." نیستید؟ تعجب کردم. مرا از فسیبوک (بهترکه "رخ نما" بگویم اش.) پیدا کرده بود. حقیقت است که دردهکده جهانی همه، همه را می شناسند. ازمن پرسید یک جایی گفته ام که "زنده گی افغانها عرصه گریزگاه شده است"، این چه معنی داره. فکر کردم که زباله های تعاریف "هضم نشو" را روی سرش بریزم؛ اما حقیقت گریزی کرده و شروع کردم به تعریف کردن و مثال دهی های عامیانه. مثلاً گفتم این حقیقت است که "شهر خراب است، بازسازی کند است؛ فساد اداری اوج گرفته است ، حتی اگر کرزی هم برای توجیه وضعیت بگرید، وضع خرابه ....!"

اخم هایش - عین آبروهای بلند و پرپشت پدرم – باز به طرف پایین لمید. زیرا یا حرفهایم برایش بسیار ابتدایی بوده یا هم هیچ بویی نبرده بود. گفت بیشتر توضیح بدهم. ازش بدم آمد- به خدا عیان و از شما چه پنهان - تکلیف روانی ام قوت گرفته و گفتم" راست گفته اند که کل الکوتاه احمق است. برو پی کارت، آغا." او هم کم نیامد؛ چیزی که طبیعی هم بود. زیرا که خود وزارت صحت عامه گفته که 60 درصد افغانها از نگاه روانی مشکل دارند. خوب بهرحال، دنباله گپ نگسلد. چند تن دیگه میانجی پیدا شد و ما را دوباره آشتی دادند. اما مرد از من نگریخت و منتظر ماند که یک خاطره ام را در مورد رابطه "قد کوتاه " و"حماقت" چنین برایش تعریف کنم.

پدرم یک رفیق جانی اما کوتاه قد و فاضل و مکرم و عالم داشت. یکروز این دو (یکی بلند قد و دیگر کوتاه اندام) دعوای شان شده بود. پدرم درخانه داد می زد که آری این {فلانی کوتاه، چنین کرده و چنان.... راست گفته اند که کل الکوتاه احمق" البته، او حرف" قاف" را با تنوین ادا می کرد."} ازترس و جبروت پدری اش چیزی پرسیده نتوانستم. گفتم برای چند روزی از قضیه بگذرم. بعد از چند روز از پدرم پرسیدم راستی پدر، همان رفیق احمقت... چه شد؟ قواره پدر بهم ریخت و مشتی از دشنام را دامن نه چندان فراخ کودکانه ام، ریخت. حالا، بعد از دو دهه، فکر می کنم، پدران ما همین طوری از حقیقت ها (حتی از آنهایی را که خودشان گفته اند!) گریز دارند. رفیق و خواننده وبلاگم - که حالا شفیق شده بود- حرفم را تایید کرد. 

نیم ساعت قبل باید در دفتر می رسیدم. اما هنوز تعارف می کردم و حقیقت گریزی که "دیرم نشده است". او هم قصه را چاق و چله گرفته بود. آخر نشد برایش گفتم اگرچی"حقیقت تلخ است و اعترافش تلختر و سخن شما هم حلاوت دیگری دارد" من باید بروم. پس - همین طوری که با شما خداحافظی می کنم- با او هم گفتم:"بای."  متوجه شدید که از بیان حقایق پشت پرده وبلاگ نویسی هم گریز کردم!

ارتباط با رسانه ها(بخش هفتم ارتباطات عامه)

تماس با رسانه های خبری اثری از شما و موسسه تان روی رسانه ها به جا می گذارد. در مرحله بعدی، رسانه ها این اثر را در جامعه انتقال می دهند. ایجاد و بروز کردن پرونده ای حاوی مشخصات رسانه ها یکی ازقدم های توسعه ای ارتباط با سردبیران و نویسنده گان می باشد.
زمانی با سردبیران تماس می گیرید، به یاد داشته باشید که آنها بسیار مصروف اند. پس مودبانه دراولین شانس مقصد اساسی تماس را بیان کنید. تعدیل محتوای مطالب نظر به روحیه، محتوا و خط نشراتی رسانه های متفاوت شانس به نشر رفتن مطلب را بیشتر می کند. اگرمی خواهید ازکمپاین های ارتباطات عامه تان نتیجه مثبت بگیرید، با رسانه ها ارتباط موثرو تنگاتنگ برقرارکنید.

ایجاد پرونده ارتباطی رسانه ای

 نمی توان اهمیت غنی سازی و بروز کردن پرونده ارتباطی رسانه ای را نا دیده بگیرید. دراین لیست، اسم افراد رابط  و رسانه های علاقمند به شبکه لینوکس درج کنید.
راهنمای های بخش منابع کتابخانه های محل، معلومات جامع  و ویژه ی ازخواننده گان، گرداننده گان (معمولا همراه با معلومات ارتباطی) نشرات و توالی آن، ساحه پوشش وسایرمعلومات مرتبط به آنها را حاوی می باشد. 
مراجعه به این راهنماها، قدم اول به سوی ایجاد پرونده ارتباط رسانه ای است. برای تحقیق نامها و معلومات ارتباطی رسانه ها وقت کافی بگذارید. باید گرداننده گان یک رسانه، نامهای ویراستاران کلیدی و مسوولیت های آنها، زمان و موضوعات مطرح درشبکه های لینوکس و سایرمسایل را در نظر داشته باشند. این معلومات شما را درارتباط گیری دقیق و موثر با رسانه ها وهم چنان ارسال معلومات کمک می کنند. به عنوان نمونه، برخی اوقات می خواهید که خبری را صرف برای عده معدود بفرستید. این زمان، پرونده ارتباطی کمک بزرگی است. زیرا ممکن است خبر/ معلومات صرف به برخی از رسانه ها مرتبط باشد(به عنوان نمونه، بخش تعلیمی.)
تحقیقات (و درمرحله بعدی، تجربه عینی ) ثابت خواهد کرد که تنها عده انگشت شماری از سردبیران به این خبر علاقه مند بوده اند. به طورخلاصه باید تلاش کرد که مطابق به ساحه کاری و ماهیت خط نشراتی رسانه ها، به انها معلومات ارسال کرد. برای همین، پرونده ارتباطی داشته باشید و درباره انها معلومات جمع آوری ومطالعه کنید.   
قبل از این که با سردبیری در تماس شوید، باید راه بهتر را تشخیص بدهید: باید ایمیل زد، تلفن کرد یا نامه بنویسید. خوشبختانه، عده ای از راهنما های معلوماتی ارتباطی با مراکز و رسانه ها می تواند ما را در این کار کمک کند. می توانید هزاران دالر را برای خرید کتاب آدرس و معلومات ارتباطی رسانه ها یا برای مشترک شدن مصرف کنید. اما با این رویکرد ازاین ولخرچی جلوگیری کنید. می توانید در کتابخانه ای ثبت نام کرده و از منابع ارتباطی شان استفاده کنید.
( دراین قسمت نام و آدرس وبسایت های برخی موسسات آمریکایی ذکر آمده است. مترجم این بخش را حذف کرده است. زیرا کمتر بدرد خواننده گان فارسی زبان می خورد. درعوض، خودتان وبسایت ها و لینک های سازمان های بین اللملی و سازمان های خیریه کشور را در پرونده ارتباطی رسانه ای درج کنید.)
برای نمونه، برخی ازین منابع را اینجا ذکر می کنم.(ممکن یلو پیچ های محل شما نام این سازمانها را تحت عنوان متفاوت تر یاد کنند.)

- سازمان های نشراتی (رسانه های الکترونیکی مانند رادیو، تلویزیون...)؛
- سازمان های نشراتی اخبار( مانند روزنامه ها...)؛
- خدمات خبری؛
- سندیکاهای فیچری روزنامه ها؛
- روزنامه ها؛
- نشرات (ادواری و مجله ها)؛
- استیشن های رادیو؛
- استیشن های تلویزیونی.

پس زمانی که لیست ارتباطی حاوی نام و شماره های... سردبیران فعال را بدست آوردید، می توانید درمورد نشرات، ساحات پوشش خبری وعلایق ویژه رسانه ها معلومات جمع آوری کنید. بهتراست با خط نشراتی، وبسایت و برنامه های نشراتی این موسسات آشنا شوید. درمرحله بعدی ساحه کاری (پوششی) گزارشگران مشخص را مشخص کنید.

یازده راه جذب آن لاینی باز دید کننده گان وبسایت(1)

برگرفته شده از وبسایت دوش دوش(Dosh Dosh)

ترجمه از: احسان

یادداشت: اول که این مطلب را در وبسایت "دوش دوش" دیدم خیلی خوشحال شدم؛ شاید راهی باشد برای سر و سامان دادن وبلاگ من نیز. رفتم میان گزارش، اما، بیشتر به درد وبسایتی می خورد که تبلیغات تولیدی شرکت ها را انجام می دهند. کمی منگ ماندم که حالا چی؟

خیر، معلومات قدرت است، قدرت فراگیر و سامانه ای برای جذب هم. پس شروع کردم به ترجمه. حالا، اگر محتوای مقاله و قلم و ترجمه من به دل شما چسپید،بخوانید. اگر وبسایت تبلیغاتی ندارید، جای نگرانی نیست. می توانید عین راهنمایی ها را در وبلاگ ساده - چون مال من- عملی کنید. اما حتماً عمل داشته باشید؛ چه که "عالم بی عمل، چون زنبور بی عسل" ماند. بقیه را خود تان می دانید. تا فرصت دیگر و ترجمه بیش - بخش دوم- خوانا باشید و نظر ده.

                                                         ***

"نفوذکردن" تلاش برای رسوخ در مغز و در نحوه رفتار افراد معنی  شده است. این، درحقیقت توانی است که دیگران را با آن گرفتار، ترغیب به انجام کاری می کنیم. یا باعث به میان آمدن تغییراتی درکاری وحتی شخصیت کسی می گردیم.  
اگر بخواهیم روی فردی نفوذ کنیم، باید بدانیم که چه چیزی او را متاثیر می سازد. باید بدانیم که کدام عوامل تغییری در این فرد وارد کرده می تواند؟ یا این که  بیشتر به چه حساسیت نشان می دهد. پس اگر بخواهیم افراد و رفتارهای آنها را تغییر دهیم به قوه فشاری نیازمندیم.   
اما یک مشکل را به یاد داشته باشید. شما همه دان نیستید. از شخصیت همه افراد، هم اگاهی ندارید. تاریخچه زنده گی همه را نمی دانید و یا  از سوژه های دوستدار و نا خویشاند برای آنها معلومات ندارید.
در دنیای آن لاین، کاربران هم چون روح اند. آنها به آرامی به وبسایت شما می آیند و تنها عدد مجموعی"تعداد بازدید کننده گان" را به اندازه تعداد دیدارهایشان بلند می برند. از اینها اثری یا نظری برای شما باقی نمی ماند . راستی ، افرادی که به وبلاگ سرک می کشند کیهایند؟ چه کسانی محتوای وبسایت را می بینند و درمورد تولیدات شما نظر می دهند؟  
اگر جواب این سوالها را ندانید، چطوری روی این افراد نفوذ کنید و آنها را وادار به نظردادن نمایید؟ راه حل آن است که نمونه های عمومی رفتار و ایده بشر را پیدا کرده و آنها را تحلیل کنید. این نمونه ها نشان می دهند که عملکردهای کلی افراد بشر چگونه اند.
اگراین موضوعات را بدانیم درحقیقت کلید نفوذ روی دیگران را یافته ایم.لازم نیست که تک تک افراد را بشناسید تا بدانید که  کی، چی را دوست دارد و چی را نمی پسندد.
 دراین اواخر کتاب سوسن وینسچینک Neuro Web Design: What Makes Them Click را مطالعه می کردم.
این کتاب درمورد تاثیر آگاهانه یا نا آگاهانه عادات کاری آن لاین کاربران نوشته شده است.
برای من این نکته خیلی جالب بود. علاوه بران برخی ازاصول علمی درمورد تاکتیک های تبلیغاتچیان بازرگانی هم به میان آمده اند.  مطالعه این کتاب 130 صفحه ای کاری آسان است. زیرا کتاب برای افراد متخصص نه ، بلکه برای عامه نوشته شده است.
نوشته زیرین صرف شامل نظریات عمومی علم مغزشناسی و مرتبط با وبسایت ها  است. اما، برخلاف عنوان، این کتاب بیشتر مباحث مغز شناسی را در بردارد تا استفاده از وبسایت را.
 می خواستم بحث های عمیقتر این منبع را بیاورم؛ اما- بنابر ضرورت- این مطالب را انتخاب کردم. نکات زیرین راهنمایی های مفید و کارجور را جهت ارتقا و بهبودی وبسایت  ارایه می دارد. اول روی خلاصه کلام این کتاب، حرفهای خودم را هم اضافه می کنم. اما قبل از بحث وبسایت داری و کنترول بازدید کننده گان، می پردازم به نحوه کار مغز.
 
مدل مغز شناسی تریم : ما سه مغز نداریم تا یکی!

مدل مغز شناسی تریم را پاول مک لین درمورد چگونه انکشاف و تحول مغز در سال 1960 میلادی ارایه کرده بود. به مرورزمان این تیوری به عنوان نظریه و پارادایم قابل نفوذ و معتبری در میان مغزشناسان و روانشناسان جا باز کرد. آنطوری که از نامش پیداست، ما سه مغز داریم تا یکی. اینها قبل از قبل و درجریان سه مرحله زیر انکشاف یافته و روی هم قرار دارند.

1- مغز قدیمی/ ابتدایی 

  به نام های R complex’ or reptilian brain هم یاد می کنند. وظیفه اساسی این مغز محافظت از بدن می باشد. این بخش، محیط را ازحیث میزان تهدید و سلامت ارزیابی می کند. این یکی سلامت طبیعی - درونی عملکردهای را نیز کنترول می نماید. در عین حال مسوولیت عملکردهای اتوماتیتکی بدن چون ضربان قلب، هضمیت و حرکات غیرارادی و تنفس را هم به عهده دارد.

2- مغز میانی یا دومی

 نام دیگر این بخش (Limbic System or mammalian brain) است. این بخش خواستگاه  بروز احساسات، خاطرات و تمرکزحواس می باشد.  این جا، احساسات مثبت یا منفی شما تولید گردیده و ابراز می گردند. این بخش شامل (amygdala) است. مغز حیاتی مسوول ارتباط دهی حوادث و احساسات و (hippocampus) است. این بخش یاد آوری یاد داشته ها و انبار کردن معلومات درحافظه را نیز انجام می دهد.   

3- مغز جدید

Neocortex هم یاد می کنندش. این، بخش منطقی و تحلیلی مغز است. تحلیل های منطقی، مهارت های تفکر و پردازش کلامی و زبانی مربوط به این بخش می باشد. مطابق نظریه تریم، ما، تنها بر فعالیت های مغز جدید اشراف داریم. دوبخش دیگر ناخودآگاهانه بکار خود ادامه می دهند. اما این دو بخش، به صورت غیر قابل توصیف چالاک، زیرک، کارآمد و موثر هستند. مغزشناسان تخمین می زنند که مغز در هرثانیه 11 میلیون پیام را دریافت می کند. اما بخش فعال مغز ما تنها 40 پیام را در یک ثانیه پردازش می کند. بقیه پیام ها به وسیله بخش ناخودآگاه به صورت اتوماتیک بررسی می شوند.
بخش ناخودآگاه، قسمت خودآگاه را در تشخیص پیام های که باید روی آن تمرکز کند، کمک می کند. اما پروسه تصمیم گیری قبل ازهمه تحت تاثیر بخش ناخودآگاه مغز قرار دارد.

در زیر معلوماتی را می آوریم که با آنها می توانید هرسه بخش مغز فردی را روی وبسایت تان متمرکزکنید.

1-تعداد بازدید و نظریات را از زبان باز دیدکننده گان بیان کنید.

زمینه راحت و ارام گشت زنی و بازدید از تولیدات/ محتوای وبسایت تان را مساعد کنید. متوجه باشید که نظریات درصفحه تولیدات/ محتوای وبسایت انعکاس یابند. از بازدیدکننده گان بخواهید که حین ارایه نظر، معلومات بیشتر درمورد(جنسیت، نام، موقعیت و شغل) شان هم بدهند. این ترفند باعث می شود که بازدید کننده گان بیشتر روی وبسایت شما تمرکز کنند. مثلاً باز دیدکننده ای می نویسد:" 36 ساله، مادر، خانه و ازشهر بوستون."

اما چرا نمایش تعداد بازدید و نظریات بازدید کننده گان این قدر موثر است؟ هیچ چی. صرف سر همه چیزها در تاییدی بازدید کننده گان قبلی از محتوای وبسایت شما نهفته است. زیرا بازدید کننده گان جدید با توجه به نظریات با  قبلی ها تصمیم می گیرند. دراین حالت بخش ناخودآگاه مغز میانی، القا می کند که مانند دیگر بازدید کننده گان باید عمل شود.
اما باید  تعداد موارد بازدید و نظریات در صفحه نظریات به صورت اساسی و واضح  انعکاس یافته باشد. زیرا دراین صورت به  ذهن جدید، اجازه می دهد که با مرور به انتخاب و تایید سایرین، فکر کند و – به گمانش-  تصمیم گیری درست نماید. در حقیقت در این عملیه، بخش خودآگاه و ناخودآگاه وارد عمل می شوند. به همین خاطر برای منطقی نمودن نحوه فکر، انتخاب وتایید دیگر بازدید کننده گان از اطلاعیه ای درمورد مفیدیت تولیدات یا محتوای مقالات معتبرتر ثابت شده است.  

2- به زودترین فرصت به بیننده احساس لذت بدهید.

زمانی که می خواهید تولیدی را خریداری کنید، معمولاً به میزانی سرعتی که لذت استفاده ازتولید به مذاق شما داده شود، تحت تاثیر قرار می گیرید. به گونه نمونه برای این که میزان چشایی لذت مقدار پول (مبلغ کم اما فوری و زیاد اما دراز مدت) ازاشتراک کننده گان تست فهمیده شود از انها پرسیده شد که آیا 5 دالر فوری را ترجیح می دهند یا منتظر 40 دالر می مانند.
گزارش نهادMagnetic Resonance Imaging  نشان داد که زمانی مشتری منتظر دیدن تولیدی می باشد، بخش بالایی پیشانی پوسته مغز جدید هم مصروف اندیشیدن است. حالا، زمانی که فرد تصمیم ترک بخش حافظه را می گیرد، مغزمیانی شروع به کار می کند. این حالت نشان می دهد که بخش احساسی مغز میانی زمانی که می خواهد از تمرکز روی موضوعی دور شود، آغاز بکار می کند. شما می توانید ازین موقع استفاده کرده – به طورمثال- اگر تولیدی دیجیتالی ای را نتوانسته اید بفروشید یا مالی قرار است که به اثر فروش نشدن به جای دیگر فرستاده شود را در همین وقت بفروشید.

بیدار کردن این احساس صرف با کار"سریع"،"فوری" و" بدون وقفه" بخش مغز میانی ممکن است. پس بهتر است این کلمات یا عبارات مشابه آن را در روی صفحه وبلاگتان جای بدهید. مثلاً بگویید "برای خریداری و لذت بردن فوری از ...  اینجا کلک کنید."

3-بگذارید اول "مهمترین" ها انجام شود.

زمانی که واقعاً می خواهید تولیدی را بفروشید، باید آن را به عنوان اولین تولید درصفحه قرار بدهید. (دراول ستون یا ردیف.) مطالعه یک سایت تجارت انترنتی نشان داد که بازدید کننده گان 2.5 مرتبه بیشتر از سایر بخش ها به اول ستون ها و ردیف ها جذب می شود.
این ترجیح دهی به صورت ناخودآگاهانه صورت می گیرد. خودتان هم تجربه مشابه را در وبسایت تان عملی کنید. دلیلی بیش در کار نیست: هرچیزی که اول وارد فضا مغز شود،  به شکل ناخودآگاهانه، صفت "بهترین" را می گیرد. پس حتی اگرشرکت تجارتی ای هم نیستند و زیر مجموعه ای به حساب می آیید، تولیداتی را که می خواهید بفروشید، در مرحله اول بخورد مشتری بدهید. اگرمی خواهید میزان فروش تولیدی را افزایش دهید، اولین تولیدی که به فروش می رسد، همان است که برای اولین بار به چشم بازدید کننده برخورد می کند.

من در جریان بررسی های که از سایت های زیر مجموعه های شرکت های بازرگانی داشتم، به این نتیجه رسیدم که برنده رکورد فروش، تولیداتی است که بهترین پوشش را داشته اند. پس اگر تولید خاصی به فروش نمی رود، صدرنشین اش کنید تا میزان فروش آن نیز بلند برود.

4- خیال کمبودی را در ذهن بیدار کنید.

حینی که مقدار ماده خاصی محدود است، ازرش آن افزون به نظر می رسد. در این زمانها است که ما هر چی بیشتر از آن را می خواهیم. پس ازاین فرصت استفاده کرده و به دیگران بگویید که از این جنس در ذخیره گاه کمتر باقی است یا زمان برای تمام شدن تولید به سرعت می گذرد. این تاکتیک معمولی است که اکثر بازاریابان وخرده فروشان آن لاینی ازآن استفاده می کنند. مطمین باشید که تاکتیک کارا است. زیرا زمانی ازرش مواد و{وقت} را درک کنیم، احساس خوبی به ما رخ می دهد.

اما به یاد داشته باشید که طرز بیان کمبودی میزان تولیدات کارا و سرنوشت ساز است. فروشنده گانی را دیده ام که محدودیت را از طریق انحصاری کردن تولیدات به چند فروشنده اعمال می کنند. یعنی دایره را محدود می کنند. اصطلاح    "دایره داخلی" به معنی است که برای تولیدات شرکت های خاصی، ارزش قبل از فروش بتراشند. ارزش نادربودن تولید، زمانی افزایش می یابد که محدودیتی روی آن اعمال گردد.

5- با بخشیدن چیزی، معامله را سروسامان بدهید.

اگر فردی به شما چیزی می بخشد، حس ادا کردن قرض در شما بیدار می شود. تلاش می کنید درمقابل، برای فرد چیزی  ببخشید. پس همیشه این حس "قرضدار نبودن" را در وجود بیننده گان وبسایت/ شرکت زنده کنید. به گونه مثال می توانید سامانه های مفت اضافه ای ( اد- آن) ، کتابچه معلوماتی مفت، معلومات و مقالات بدون پرداخت را به آنها پیشکش کنید. داونلودهای بدون قیمت یا انتقال بدون عوض اموال نیز ازجمله این موارد می باشند.
اگر سهمی را به نفع مشتری کنار بیایید، آیا به این معنی است که ایمیل های زیادتری ازبازدید کننده گان دریافت خواهید کرد؟ این تحقیقات می گوید، آری. اما من پیشنهاد می کنم که شما هم تجربه ای را انجام بدهید تا درافزایش میزان بازدید کننده گان وبسایت شما کدام عناصر مهم است.
اگر ازتجربه خودم حکایت کنم، من بیشترین نظریات را از بخش "ابرازرضایت یا عدم رضایت از طریق ایمیل" یا" لغو ثبت نام ازلیست مخاطبان" دریافت می کنم. این درست زمانی اتفاق افتاد که من اول برای مشتریان اشیای مفت را درحین پیشنهادات بدیل عرضه می کردم. اما زمانی که در وبسایت، صرف برای آنهای که  بعد ازگشتاندن، خواستار ثبت نام می کنم، بصورت قطعی و طبیعی برخی عضویت شان را لغو می کنند یا هیچ عضویت نمی گیرند. حالا که درمورد موضوع مذکور فکر می کنم، به یادم می آید که کنار آمدن به نفع یکدیگر و بخشش چیزی به طرف، رول حقیقی در بلند بردن میزان دریافت جواب ها از سوی باز دیدکننده گان را دارد."

تا قلب افریقا(گزارش مستند و نمونه هفته، از بی بی سی فور)

یاد داشت: این هفته یک گزارش از بخش پادکست بی بی سی فور انتخاب کرده ام. ترجمه اش هم افتاده بود روی دوش احسان. بخوانید و نظر بدهید. من نکات خوبی وبدی اش را نمی گویم؛ شانسی باشد برای شما! _

مجری برنامه: امروز با چینی ها سواری قطاری می شویم  تا ما را به قلب آفریقا ببرد. اگربه تازه گی به افریقا سفر کرده باشید، تصور سفر طولانی با قطار در افریقا را تصورکرده نمی توانید.  خط آهن بینگیلا درکشور انگولا درقرن گذشته با هزینه سنگینی به دست انگلیسی ها اعمار شد. اما، به اثردو دهه جنگ داخلی (1970-1990.م) از خساره دیده است. 
حالا، چینیان می خواهند  بینگیلا  را بازسازی و احیا کنند. این شاهرگ ارتباطی، قلب افریقا را به ساحل اتلانتیک وصل می کند. جستین رولات خاطرات سفرش را این طوری گزارش می کند.

"دوطرف خط آهن مسافران سرگردان دنبال چیزهای می گشتند. مشکل بود تخمین زد که چند نفر بودند؛ اما مطمینم که صدها تن بودند. سایه های مسافران میان پشتاره های بار و بندیل بی ریخت بسته بندی شده ای مسافران محو می شدند.

با سرزدن اولین روشنایی های شفق وهلهله حرکت، ستون های نور زننده و سفید چراغ لوکوموتیو از فاصله دور نمایان شد. جمعیت، اما، به سوی قطارمی دویدند تا برای نشستن چوکی ای در کابن ها دست و پا کند. انگار، آب ندیده و موزه از پا می کشیدند. زیرا  قطار، هنوز ازحرکت نیایستاده بود. مسافران بارها را روی موترهای سر باز و گاری های مخصوص انتقال اموال جابجا کردند. این بار همه به طرف دروازه های قطار می دویدند. آنها یکدیگر راهول می دادند و فشار تا زودتر سوارقطار شوند.
تونی یکی از خدمه های قطار با غرولند از شلوغی شکایت داشت. او داد زد که باید جا چوکی ای را اشغال کنیم. تونی اخطار داد :" بجنبید، قطار دفعه دوم متوقف نخواهد شد." او آخرین بسته ها را پایین کشیده و هل زنان ما را روی چوکی کهنه  قطارنشانید.  با اطمینان به ما گفت که چمدان های مان را جابجا بگذاریم و مطمین باشیم که محفوظ خواهند ماند. ما بکس ها را جاسازی کردیم. قطار  به سوی گردنه و فرازو نشیب های دنیای دیگرعازم شد.
 آفریقای مدرن برخلاف نقشه های قبلی، آنقدر وسیع به نظر نمی رسید. ما ازاطاق دراز به شکل علامه تیک (Ö) گذشتیم. داخل، میزی با رومیزی پارچه ای نظیفی مانده شده بود. چهار پایه چوکی وزین، میز را احاطه کرده بودند. باد پکه برقی ای روی سقف نصب شده بود.
ما به افریقا دوران ادوارد برگشته بودیم. به علاقمندی که به فضای جدید نشان می دادم، تونی خندید. او می دانست که من تحت تاثیر قرار می گیرم. لابد حس می کنید که او ازقبل احساسات مرا چیده باشد.
بینگیلا، یکی از خطوط  قطاری بوده که رییس کمپینی رویال از آن طریق طی سفر می کرده است. راحتی اطاق مرفه ام یاد آور یکی ازبزرگترین خطوط ارتباطی افریقا بود: خط آهن بنگولا. در آن روزگار این خط، یکی از موفقیت های عرصه  راه سازی بود که هزاران کیلومتر مسافه میان ساحل انگولا و جنوب کانگو را به هم وصل می کرد.
سی سال گذشت تا این خط آهن اعمارشود. صدها هزار پوند هزینه گذاری این خط گردید. صدها کارگرقراردادی تا تکمیل شدن خط جان باختند. حالا ازهمه این هزینه ها و جانها صرف نام و افتخارتاریخی بینگولا باقی مانده است. تا این اواخرتمام راه های مواصلاتی - به جز از راهک های دراز و برخی اوقات سردرگم- بسته بودند. با انکه بینگولا قربانی های زیاد گرفته بود، درنهایت خود یکی از قربانیان جنگ داخلی 27 ساله انگولا شد. حالا، این خط بازسازی و احیا می شود. اما نه  الزاماً به دست انگلیسان، بل این بار چینیان پا پیش نهاده اند.
به لواندا مرکزانگولا که برگشتم، ازدیدن چینیان درآنجا اضطراب و سوالهای زیادی برایم به وجود آمد. برخی هنگامه می کنند که چینیان برای منابع نفتی اینجا آمده اند. درست است که انگولا دارای منابع غنی نفت درافریقا می باشد. اما از فضای راحت و آرام میان اطاق مرفه ام دانستم که کسی که قصد احیا این خط را کرده، انگیزه مشابهی با انگلیسیان –هم-  داشته است. آن این که، این خط برای انتقال نفت نه، بلکه سرمایه گذاری ای برای تجارت است. وهدف ازایجادش آن است که منابع مس افریقای مرکزی را انتقال بدهد.
به مجردی که قطار درساحه تنگ اولین ایستگاه متوقف شد، ازدیدن منزلگاه خاک خورده کارگران چینایی فهمیدم که آنها قبل ازهمه خط آهن را منبع عایداتی خوبی یافته اند.
 بارو بندیل ها را پایین کرده و شروع کردن به باز کردن گره زنجیرک ها. داخل اینها مقداری از کچالو، پیاز، سبزیجات، گوشت ماهی و مقدارزیاد گوشت سرخ بره بود. حالا فهمیدم که قبل از رسیدن ما در ایستگاه، صدها تن انتظار می کشیده اند. منتظران به سوی کراچی ها می دودند و صدا می کنند. زیرا همه خریدارگوشت های به حراج گذاشته شده اند. حالا به این نکته پی بردم که قطارحامل ما، مارکیت متحرکی بوده و سرنشینان تاجران خورده ای زنانه و مردانه.
زن بلندقدی درحالی که بادیجان های بزرگ و گرد را می فروخت به من گفت:" قبل ازاین که خط قطاربازسازی نشده بود، نمی توانسته به اندازه حالاعاید داشته باشد. آن زمان با موتر مالها را حمل می کرده است." زن قهقه کنان می گفت که  من پول زیاد ندارم، اما کمی از اندازه معمولی بیشترپول دارم."
حالا، این تاجران درمورد کمک چینیان در بازسازی این خط چه می گویند؟ همه اعتراف می کردند که چینیان مردم سخت کوش اند ودرکارهایشان موفق بوده اند. اما آیا سخت کوشی چینیان چه ربطی به سهم نگرفتن خود انگولیان در بازسازی خط قطار کشورشان دارد؟ زن انگولیایی گفت که انگلولیان مدت زیادی را جنگیده اند. به همین خاطر، انها توانانی تخنیکی بازسازی خط را ندارند. از خنده اش معلوم بود که هم تحت تاثیر شرایط است و هم احساس نا امیدی می کند.
 کارگران چینایی به مفت کارنمی کنند. بل، معاش آنها از وجهه قرضه کم سودی که دولت چین درمقابل نفت، به انگولا داده پرداخت می شود. به این صورت نفت دوباره اهمیت اش را در بازسازی این خط پیدا می کند.پس نباید ارزش منبع نفتی را دربازسازی این خط هم از یاد برد.
با نعره ماشین قطار و تلق تلق چرخه هایش از وسط  سوانا و تماشای درختان سرزنده آن به این فکر شدم که آیا استفاده جویی های که اکنون چینیان از منابع انگولا می کنند، با فعالیت های انگلیسیان  تفاوت دارد؟ نفت انگولا که مسوول پرداخت همان قرضه کم سود  می باشد، با قیمت معمول بازار به چینیان فروخته می شود. درحالی که انگلیسیان صدهزارتن مس  قیمتی انگولا را از روی همین خط، بدون این که شاهی ای به کسی بدهد، از کشور خارج می کردند.
باهمه تفاوت ها، اگر روی استفاده از منابع کشورهای افریقا بحث کنیم، یک تفاوت بزرگ در استفاده چینی و انگلیسی وجود دارد. درحالی که تق تق چرخه های قطار را در اطاق مرفه ام می شنیدم این تفاوت را متوجه شدم: اساسگذاران این خطر- گویی- نمی دانسته اند که چطوری هم مسافر باشند هم بازرگان و هم بازرگانی متحرک کنند!"   

تویتر؛ هفده مورد استفاده از آن

برگرفته شده از وبسایت دوش دوش (Dosh Dosh)

ترجمه: احسان 

تویتر ساختارسایبری محدودی می باشد که اجازه تبادل پیامک (کمتر از 140 کراکتر) را به کاربران می دهد. این پیامک می تواند از طریق دستگاه های متفاوت ارتباطی چون آی ایم(Instant Message) تلفون یا وبلاگ نیز ارسال شود.

تویتر جنبه کاربرد اجتماعی نیز دارد. زیرا که از آن طریق می توانید با دوستان تان در ارتباط باشید، جریان تبادل پیامک را با خبر شده و یا پیام ها را بروز کنید. پس تویتر تا این حد، وسیله نشراتی می باشد (با گزینه های جمعی و فردی.)

تویتر شبیه به ریلی های چت انترنتی(Internet Relay Chat) است. به همین خاطر برخی آن را بنام پیام رسان های انترنتی (Internet Messanger) مشابه می دانند. اما، فرقش آن است که سرعت چت در تویتر، به اندازه آی آر سی نیست.

از این که در تویتر امکانات استفاده غیروابسته به قراین (None Contextual Useibilty) وجود دارد، می توانید معلومات گسسته و کلی درمورد ایده ها، حوادث، اخبار، نظریات و پاسخهای آن عرضه می کند. به خاطر همین خصوصیت تویتر است که می توانید هزاران استفاده کننده را تعقیب کنید؛ صحبت های کاربران دیگر را بشنوید و حتی در مباحثه شرکت کنید. 
ازطرف دیگر تویتر، پیامک های مورد علاقه اکثر کاربران را برای شما نشان می دهد. بلی. پس می توان تویتر را شبکه ارتقا خودی (Promotion– Self) و تبلیغاتی تعریف کرد. پس باید کاربر تماس فعال با شبکه و افراد داشته باشد تا بتواند از سودمندی های شبکه مستفید شود.
علاوه براین که تویتر منبع معلومات یا تربیون تبلیغاتی است، می توان از آن به حیث زیر ساخت و وسیله ارتباطی میان افراد استفاده کرد. ریسا ریچیلت این نوع استفاده از را به نام "استفاده منظم، شخصی و نزدیک" تعریف می کند. او می افزاید :"اگر از تویتر استفاده کنید، با افرادکمتر قابل دسترس می توانید تماس منظم، نزدیک و شخصی داشته باشید. در غیرآن کمتر اتفاق می افتد که فرصت صحبت و برقراری ارتباط با دوستانتان پیدا کنید. اما کی به این حرفها توجه می کند؟ چه کسی حاضراست که یک به یک جزییات جریان پیامک های تویتر را تعقیب کند؟ راستی این تبادل پیامک ها مشتی از سروصدای آزاد دهنده نیست؟ .... اکثر ما در این شبکه حضور داریم. اما کی بیشترین سهم را از جریان ولوله ها می برد. بلی، تویتر حداقل ما را از اسم افراد دخیل در شبکه اگاه می سازد. برای ما می گوید که چه کسانی فقط به داشتن رابطه آشنایی اکتفا کرده است.
تویترباعث می شود که با دوستان و عزیزان مان احساس نزدیکتری را تجربه کنیم. حتی آنهایی را که نمی توانیم از حال و روزگارش خبری داشته باشیم، تویتر معلومات کافی درمورد شان به ما می دهد. پس اگر این همه نکات در تویتر وجود دارد، باید تویتر فضای شخصی و دوستانه ای باشد."

 تبلیغات بازرگانی در تویتر

تا حال مقالات زیادی مورد چگونگی استفاده از تویتر برای تبلیغات بازرگانی نوشته شده است. اما همه آنها، روی یک نکته متمرکز اند: جلب توجه مشتری.
در دنیای بازرگانی، تویتر شبکه دیگریست که میان مشتری آن لاین و مشتریان بالقوه، تولیدات و مدل های جدید پل می زند. علاوه برآن در نحوه زنده گی و سلیقه افراد نفوذ عمیق دارد. به همین خاطر در آنها حس وفاداری و طرفداری از مدلهای جدید زنده گی را ایجاد می کند.
اما در واضحترین شکل، تویتر شبیه به چهار سوی ترافیکی است. زیرا زمانی لینک و نمایه (پروفایل) ی را در تویتر می گذارید در واقع، مستقیماً بازدیدکننده گان را به این وبسایت ها رهنمایی می کنید. این چرخه زمانی سرعت می گیرد که شما لینک و معلومات را به تازه واردان و افراد و شبکه های معتبر در تویتر نیز بفرستید.

اما همیشه تویتر نمی تواند گیرنده گانی برای شما دست و پا کند. اکثر کاربرانی تویتر دانش کافی در اداره وبلاگها دارند. انها به ساده گی تحت تاثیر شما قرار نمی گیرند.به همین خاطر تا اندازه ای مشکل است که میزان افرادی را که باید از تولیدات شما سر بزنند یا حرف شما را بشنوند از قبل تخمین بزنیم. عین شکل، میزان علاقه بالقوه آنها را نیز نمی توان حدس زد.

به جز از شبکه فیسبوک هیچ شبکه ای مشابه به تویتر خدمات تبلیغات بازرگانی ندارد. البته امتیاز تویتر آن است که از دو طریق گیرنده گان را هدف قرار می دهد. یعنی هم بنگاه تبلیغاتی و هم صاحب تولید می توانند از عین مال تبلیغ کنند. پس، این یکی وسیله ای است خوب و مفید.

مشکلات تویتر

استفاده از تویتر خیلی ساده است. همه می توانند در آن داخل شود. اما چیزی که واقعاً در استفاده از تویتر مهم است تاثیر عادات و نحوه استفاده از وقت آن لاینی کاربران می باشد. با آنکه عده ای از تویتر استقبال می کنند، گروه دیگر آن را عامل حواس پرتی می دانند. زیرا که تویتر تمرکزحواس را از فعالیت اصلی گرفته و به فعالیت های جانبی متمرکزمی کند. کتی سیریا این مطلب را با یاد آوری مقوله ای "ترس ازمختل شدن جریان ارتباطات"چنین بیان می کند:"جالب است. خدماتی مانند تویتر به برخی از افراد حس گسیخته گی رشته ارتباطات را می دهد. به مرور زمان و قوت گیری این حس، آنها فکر می کنند که از دیگران بریده شده است.{آنها می خواهند هر آن معلومات را بدست آورند و در ارتباط باشند} حالا آنها بایدبه صورت مرتب معلومات بروز"را دریافت کنید، اگر هر لحظه تویتر را چک نکنند یا به دیگران پیامک ندهند، فکر می کنید که چیزی را گم کرده اند. پس اگر بخواهید به صورت موثر از تویتر استفاده کنید، باید وقت کافی داشته و تمرکز دقیق روی جریان تبادل پیامک ها داشته باشید. افرادی که می خواهند شیره تویتر را بچشند، باید به صورت دوامدار به انترنت وصل باشند. زیرا حتی اگر بخواهیم به پیام های صوتی هم گوش دهیم، وقت کافی نیاز داریم."

هفده روش استفاده از تویتر که من تجربه کرده ام.

از ساختن اکانت ام در تویتر زمان زیادی می گذرد. آن روزها من کمتر در تویتر سر می زدم. زیرا برایم جالب نبود. هفته قبل تصمیم گرفتم که یک شانس دیگر هم به تویتر بدهم. بنابرین Sintter را نصب کردم. این یکی دیسکتاپ مخصوص برای استفاده از تویتر می باشد. بالافاصله استفاده از تویتر را به صورت جدی و فعال آغاز کردم. حالا، علاقه ای شدیدی از تویتر در من ایجاد شده است. تویتر فرایند ارتباطی قابل کنترولی می باشد که می تواند در قالب هر تیپ زنده گی، تجارت و ارتباطات تعاملی بگنجد. فقط لازم است که در کنار کارهای عادی روزانه تان از آن استفاده کنیم. اوایل، استفاده از تویتر خاصیت معتاد کننده دارد؛ اما زمانی که روش درست استفاده از آن یافتید، به وسیله موثر و کمک گاری تبدیل می شود. بعداً، در مورد تویتر و استفاده از آن مقاله های زیادی خواندم. تا این که حالا خودم می خواهم مطالبی را درمورد استفاده از تویتر درکارهای تخصصی و زنده گی شخصی بنویسم.

1- هم نوع یابی

تویتر سازه ارتباطی اجتماعی است. شما می توانید از این طریق افراد هم طبع تان را دریابید. فایده اولی آن شکل دهی شخصیت قسمی شما می باشد. تویتر شما را به عنوان شخصیت اجتماعی، به سایر کاربران در تماس و قابل دسترس معرفی می کند. حالا، هر قدری که از زمان استفاده شما از تویتر بیشتر می گذرد کاربران جدید (درواقع آنانی که جریان پیامک دهی را با شما تعقیب می کنند.) با شما، به سوی ایجاد "شخصیت تویتری"گام بر می دارند.

2- دریافت جواب

آیا می خواهید نظر دیگران را درمورد طراحی وبسایت خود و راه های بهینه سازی آن بدانید؟ساده است. از طریق پیامک نظر دیگران را بخواهید؛ به زودترین وقت نظر آنها را در می یابید. این خرد جمعی، اساسی می گردد برای تجدید نظر روی مقالات و برنامه هایتان وبسایت.

3- افراد را استخدام کنید.

آیا به طراح خوب، تبلیغاتچی یا برنامه نویس ماهری نیاز دارید؟ با ارسال پیامکی از آنها بخواهید که درخواستنامه های شان را بفرستند. پس تویتر، سریعترین و ساده ترین راه استخدام متخصصان آزاد یا حتی کمپانی های بزرگ می باشد.

4- ترافیک مستقیم

با تویتر می توانید جریان تبادل لینک و بروز شدن محتوای وبسایت ها و سایت های دوستان را تعقیب کنید. اگر از دوستانتان بخواهید که شما را در جریان آخرین تحولات و پیشرفت های شان قرار دهند، می توانید سریعتر از دیگران - یا حداقل برابر با آنهایی که از بروز شدن وبسایت ها با خبر می شوند- از این مسایل با خبر شوید. پس به یاد داشته باشید که روحیه پراکنده شدن ویروس مانند اخبار حتی در تویتر هم حاکم است

5-  خواندن اخبار

معمولاً تویتر لینک های سایت ها و مقالات مفید را انعکاس می دهد. علاوه برآن منبع بدیل برای اخبار و مطالب مهیج می باشد. هم چنان با ثبت نام در بخش Twitter Feeds برای دریافت اخبار کنفرانس و وبسایت های مشخص، از تغییرات محتوای آنها با خبر شوید. پس، تویتر بهترین راه برای تعقیب کننده اخبار می باشد.

6- دوستان جدید را بیابید

مانند سایر شبکه های اجتماعی آن لاین تویتر، بخشی برای دوست یابی و تعقیب پیامک های دیگران دارد. این، راه ساده ای برای برقراری ارتباط با افرادی بیرون ازحلقه دوستان می باشد. پس زحمت علاوه کردن نام کاربران  فعال و جذاب بخود هموار سازید. چه بسا دوست تویتری شما دوست همیشگی تان گردد! 

7-  شبکه ای برای بهره وری
تویتر بستر ارتباط متقابل و تعاملی را میان شما و همفکران- مخصوصاً انهایی که هم شغل شمایند- مساعد می کند. زیرا ارتباطات میان افراد را قایمتر ساخته و باعث ایجاد رابطه عمیقتر می گردد. به این صورت طرفین می توانند در مسایل کاری یکدیگر را همکاری و یا از هویت تخصصی یکدیگر در موسسات دیگر تایید کنند.

8- تویتر؛لیست"باید انجام شود."

زمانی که از کمپیوتر دور هستید، یک لیست"باید انجام شود" را روی تویتر بنویسید. این لیست را در بخش دلخواه (Favorite) اضافه کنید تا در وقت مشخص الزامیت اجرا آن را به شما گوشزد کند. به این صورت می توان گفت که تویتر بدیل خوبی برای Online task management می باشد.

9- اداره بازرگانی

تویتر راه ارتباطی میان کارمندان می باشد. کارمندان یک تیم می توانند همدیگر را از طریق تویتر کمک کنند. این یکی، بخصوص زمانی مفیدیت دارد که کارمندی از ساحه دور یا بیرون برود. اما در هرحال، معلومات بروزشده به نسبت دلایل امنیتی محرم نگه داشته می شود.

10- مشتریان تان را با خبر سازید.

با تنظیم Twitter Feedمی توانید از تولیدات تازه مشتریان را با خبر سازید. آنها، می توانند از طریق موبایل با سامانه RSS برای دریافت پیام های آنی، ثبت نام کنند. از تویتر برای اگاهی دهی یک به یک مشتریان نیز استفاده می شود.  

11- یاد داشت برداری

شما می توانید ایده ها و مقوله های موردعلاقه تان ازطریق تویتر با دیگران شریک کنید. لینک های مرتبط به ایده ها را نیز بفرستید. یادداشت دهی می تواند از طریق موبایل – در فضای آف لاین- نیز اجرا گردد.

12- بروزکردن معلومات از حوادث و محافل

 از طریق تویتر می توانید با دعوت شدگان محافل ارتباط برقرارکرده و آنها را از اخرین انکشافات با خبر سازید. این مطمین ترین راه ارایه معلومات می باشد. (بخصوص زمانی که امکانات برقراری ارتباط تلفونی مساعد نباشد.) 

13-  ایده های جدید

از تویتر می توانید برای دریافت مشتریان جدید و خریداران دیگر استفاده کنید. پس حتما از طریق Twitter Searchبه دنبال کلمات کلیدی باشید. با استفاده از معلومات و مطابق به خواسته های مشتریان فعالیت های تان را تنظیم کنید. عناوین مشابه، موضوعات همسان و اسامی تولیدات را را می توانید از طریق پیامک مستقیم و ارتباطات آف لاینی هم بفرستید. اما این نوع ارتباطات نیازمندی مهارت ارتباطی خاصی هم می باشد.

14- پوشش دهی زنده حوادث

تویتر فضای محدودی برای ارایه جزییات از جریان پوشش دهی یک محفل... دارد. اما برای شما اجازه می دهد که درحین محفل تبصره های تان را به دیگران ارسال کنید. آنها می توانند بعدا روی نظریات شما بحث کرده و نظر بدهند. به این صورت تویتر وسیله ای خوب و مناسب برای روزنامه نگاری شهروندی می باشد.

15- اداره وقت و تحلیل آن

تویتر در ساده ترین شکل، می تواند تمام جزییات فعالیت های روزانه تان را ثبت کند. ممکن است تجربه اداره وقت از طریق تویتر برای دیگران خسته کن به نظر برسد. با آنهم مطمین باشید که تویتر وسیله خوبی برای تحلیل از نحوه مصرف وقت می باشد.

16- تدویر جلسات

تویتر شما را در برگزاری جلسات کمک می کند. به عنوان نمونه، حالا در کافی نت یا محفل  و یا در گالری هنری (نگارستان) هستید و می خواهید دوستان قابل دسترس را ملاقات کنید. پس از طریق تویتر به انها پیامک دعوتی می دهید. این، نوع غیر رسمی و اتفاقی تدویر جلسات ملاقاتی از دوستان تویتری می باشد.

17- جمع آوری رای

لینک اخبارفرستاده شده درسایر سایت های اخبار خبری عمومی مانند Digg را به کاربران بفرستید. برخی اوقات تعقیب کننده گان که با محتوای خبر شما موافق اند، برای خبر شما رای می دهند. این کار سبب می شود که کارهای شما بیشتر تقدیر شده و توجه سایر و بسایت ها را نیز به خود جلب کنید.